بررسی روش های آموزشی در مناطق دو زبانه
آموزش دو زبانه چیست؟ آیا طرح کار آمدی است؟ اگر این برنامه تعطیل شود، چه خواهد شد؟ اصطلاح آموزش دو زبانه، این روزها آهنگ ضربان قلب مردم را ناخودآگاه سرعت بخشیده است. برخی، سرسختانه در مقابل آن قرار گرفته اند، برخی طرفدار آن هستند و تعداد اندکی نیز موضع بی طرفی اختیار کرده اند. جالب توجه این که به جز آنهایی که مستقیما با آموزش دو زبانه سروکار دارند- یعنی اولیا معلمان و دانش آموزان – بیشتر کسانی که در ایالات متحده آرای تندی علیه آموزش دو زبانه ارائه داده اند، از راه و رسم آن اطلاع چندانی ندارند. پیشوند"دو" در آموزش دو زبانه به معنای این است که دانش آموزان با دو زبان سرو کار دارند و هدف از آن، هموار کردن راه عبور به سمت یادگیری زبان انگلیسی است، اما این شیوه انتقال، متاسفانه بر نظری همه جانبه نسبت به توانش زبانی دانش آموزان بنا نشده است. به رغم این که این شیوه به دلیل عدم توجه به مزایای دو زبانه بودن، ضعیف و ناتوان می نماید، اما فرآیند انتقال به زبان اول را تدریجا فراهم می کند.
در چنین شرایطی وقتی دانش آموزان بجز زبان انگلیسی، به زبان دیگری سخن نمی گویند، شیوه فوق گام بزرگی به سمت پیشرفت محسوب می شود. نوع دیگری از آموزش دو زبانه به "شیوه " برنامه های دو سویه " وجود دارد که در ایالات متحده اجرا می شود. این برنامه ها که اجرایشان عموما از جانب والدین آغاز می شود، بر آن است که کودکان خانواده های طبقه بالا را به مرحله دو زبانگی در سطح سلیس و روان برساند. شیوه برنامه های دو سویه عموما در جهت ترغیب آن دسته از گویندگان انگلیسی زبان طرح می شود که می خواهند از محیط دو زبانه ای که در آن به سر می برند، در جهت زبان آموزی استفاده نمایند. ولی برای کودکان طبقه پایین تر الگوهایی به کار می رود که مورد نیاز گویندگان بومی است و فقط زمینه تسلط به زبان انگلیسی را فراهم می آورد. شیوه مذکور از نظر شناختی و اجتماعی – فرهنگی از امتیازاتی برخوردار است. نزاع بر سر آموزش دو زبانه، باید جدا از برنامه های کودکانه اقلیت طبقه پایین تلقی شود. آموزش دو زبانه بر اساس یک سلسله اصول که فراگیری زبان انگلیسی کودکان اقلیت است. فرض بر این است که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان صرفا با تسلط کافی بر زبان انگلیسی میسر می شود و بدین طریق رشد شناختی آنان همواره تامین است.
اما زبان فی نفسه هیچ دانشی را به دست نمی دهد، بلکه در قالب گفتار و نوشتار یکی از مهمترین ابزارهای یادگیری برای بشر محسوب می شود. در آموزش دو زبانه یا کلاس های "زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم"، دانش آموزان زبان انگلیسی را به شیوه منظم و هماهنگ فرا می گیرند و دانشی را که با این زبان به دست می آورند، می تواند از طریق هر زبان دیگری که ممکن است دانش آموزان بعدها فراگیرند، در اختیار قرار گیرد. در برنامه های آموزش دو زبانه کشور آمریکا، دانش آموزانی که تحصیل را از کودکستان شروع می کنند، به زبان انگلیسی تکلم می کنند، می توانند بعد از سه سال، به کمک زبان اول به مرحله آموزش به زبان انگلیسی انتقال یابند. این کودکان تا پایان کلاس دوم در سواد خواندن و نوشتن به زبان اول و گفت و گو به زبان انگلیسی آن قدر مهارت پیدا کرده اند که بتوانند در مرحله برنامه انتقال قرار گیرند. در این برنامه از آنچه به طور اخص به نام "روش های تعلیمات اجتماعی " موسوم است، استفاده می شود که پیشتر " تعلیمات انگلیسی پناهندگان" نام داشت. این برنامه ها ممکن است در بین سال از چرخه آموزش خارج شود.
کلاس چهارم، معمولا اولین سالی است که این کودکان مشمول برنامه " تمام انگلیسی " قرار می گیرند. آنچه ذکر شد یک الگوی نظری از روش دو زبانه است. و مدارس زیادی هستند که این الگو را عملا به کار می گیرند.
آیا آموزش با برنامه های آموزش دو زبانه در دوره انتقال کارآمد است؟ آیا دانش آموزان با برنامه های آموزش دو زبانه موفقیتی حاصل می کنند؟ آیا آنها سه مرحله "حفظ کردن، دوره کردن و به یاد آوردن" را به عنوان یک روش که از هر کودکی در هر مدرسه ای انتظار میرود یاد می گیرند؟ پاسخ مثبت است. آیا این کودکان می توانند زبان انگلیسی را یاد بگیرند؟ آری – آیا دانش آموزی که به کمک زبان اول تحصیل را آغاز می کند، در مدرسه اقامت می کند و به این روال ادامه می دهدا به شهروند خود بسنده ای برای خدمت به جامعه تبدیل می شود؟ باز هم پاسخ مثبت است. اقداماتی در شرف انجام است که از نظر استانداردهای ملی نسبت به نظام آموزشی بسیار کامل و دقیق هستند. با این حال، اهداف تعلیم و تربیت در آمریکا در چهار مورد قابل پیش بینی است: کسب مهارتهای کافی در امر تحصیل به تناسب توانایی های ذاتی مخصوصا در سواد و منجمله ریاضیات، ایجاد مفهوم "خود" از نظر بهداشت روانی برای زندگی در یک جامعه پیچیده، گسترش مهارت های فرد به عنوان عضو خود بسنده و مفید در جامعه بزرگتر و سطوح بالاتر مهارت های زبان انگلیسی با تمامی ویژگیهای آن.
نمونه های زیادی از اثرات مثبت برنامه های آموزش دو زبانه وجود دارند و یک تحقیق هم در این زمینه این ادعا را اثبات می کند. در اوکلاهاما شاید این اثر بخشی در مجموع دانش آموزان اولین نسل آمریکایی بود که در شروع تحصیل مقدماتی و متوسطه فقط به زبان اسپانیایی تکلم می کردند. بسیاری از این دانش آموزان، اگر در این کشور تحصیل می کردند، احتمالا نوعی کمک زبان اول یا انگلیسی به عنوان زبان دوم در طول نخستین سالهای تحصیل به آنها ارائه می شد و بدین سان آموزش دو زبانه عامل مهمی در موفقیت تحصیلی شان در مدرسه محسوب می گردید. بیشتر مخالفان آموزش دو زبانه نگران پیشرفت تحصیلی این گونه دانش آموزان هستند. مخالفت آنها اصولا ناشی از ترس یا نگرانی است که زبانی غیر از انگلیسی مورد توجه قرار می گیرد. تاریخ سیاست " فقط انگلیسی " به نخستین روزهای این کشور بر می گردد. بعضی از مردم از آزادی که در سایه آن مهاجران امروز به زبان بومی شان در جامعه تکلم می کنند، دل خوشی ندارند. بسیاری از این افراد، نگران موقعیت زبان انگلیسی هستند و احساس می کنند که برتری زبان انگلیسی با توسعه زبانهای دیگر مخصوصا زبان اسپانیایی که یک زبان مساله دار است تفاوت دارد، زیرا این زبان مخصوص طبقه پایین جامعه است. یعنی زبان اسپانیایی یک زبان طبقه پایین است. اما بد نیست بدانید که در پنج سال گذشته مدارس کالیفرنیا 3000 درصد افزایش گویندگان زبان روسی داشته است، با این همه، این بیگانه ستیزی که ما هم اکنون علیه زبان اسپانیایی داریم، آیا یک روزی علیه زبان روسی هم تکرار خواهدشد؟ مطمئن باشید زبان انگلیسی با هیچ مشکلی روبه رو نخواهد شد.
هیچ خطری زبان انگلیسی را از ملت قرن آینده بر نخواهد گرفت. چرا که میزان افت زبان اول در این کشور همیشه بالاست. وانگهی سابق بر این، چهار نسل طول می کشید تا یک خانواده از زبان اول به زبان انگلیسی انتقال یابد، اما اکنون این کار در یک نسل اتفاق می افتد. والدین و کودکان زیادی هستند که زبان مشترک گفتاری ندارند. بنابراین اگر دانش آموز تا زمانی که به کلاس ششم می رسند، در مدرسه بماند؛ محتملا تسلط بیشتری به زبان انگلیسی پیدا می کنند تا به زبان اول. بدین ترتیب است که در تحصیل شان موفق خواهند شد. همه کسانی که با برنامه های مناسب آموزش دو زبانه آشنا هستند، از این برنامه ها حمایت می کنند. معلمانی که آموزش با زبان اول را تجربه کرده اند، بعید است که مجددا به شیوه تدریس بدون زبان اول روی بیاورند و والدینی که خود قربانی روزگار "فقط انگلیسی" پیشین بودند، نتایج آموزش های آن دوران را که همانا افت دو تا سه ساله پیشرفت تحصیلی است، ناشی از زبان ضعیف شان می دانند. مساله ای که در آموزش دو زبانه مطرح است، فقدان کادر مجرب است. گروه خاصی از معلمان وجود دارند که دوره آموزش مبتنی بر روش دو زبانه را دیده اند. اما 21 درصد از دانش آموزانی که احتیاج به کمک زبان اول دارند، هیچ نوع خدمتی از این بابت به آنها ارائه نشده است. در حالی که ما به 25000 معلم نیاز داریم که باید این دوره های آموزشی را ببینند.
بزرگترین مانع در اینجا، فقدان تعهد اجتماعی است که کیفیت تعلیم و تربیت دانش آموزانی که به زبان انگلیسی تسلط ندارند را پایین آورده است. 40 درصد جمعیت دانش آموزان ایالت کالیفرنیا اسپانیایی زبان هستند. تصمیم گیران هم علاقه چندانی به مبارزه برای فراهم ساختن فرصت های یادگیری بهینه برای این کودکان ندارند.. این مشکل، تنها از جانب اهل زبان اسپانیایی نیست، بلکه یک مساله همگانی است. وقتی که در مدارس کالیفرنیا یکی از پنج کودک در یادگیری، نیازمند توجهی خاص باشد، مشکلی است که باید همه بدان توجه کنند. آنچه "الف. بروس گاردر" رئیس آموزش و پرورش در دهه 60 می گفت و هم اکنون بیش از همیشه صادق است، این بود که: زبان مهمترین مظهر تجلی خود یا شخصیت آدمی است. اگر مدارس، زبان مادری تمام گروه یک کلاس را کنار بگذارند، می توان انتظار داشت که در تلقی کودکان از خود والدین و خانواده شان، به شدت تاثیر سو بگذارد. عامل طبقه اجتماعی – اقتصادی نشان دهنده نگرش مدارس این کشور علیه زبان اول و مساله فراگیری زبان انگلیسی بدون آموزش دو زبانه است.
اگر آموزش دو زبانه کنار گذاشته شود، البته هیچ اتفاقی نخواهد افتاد؛ ولی این کشور با این استفاده ناچیز از زبان اول که هم اکنون در جریان است، هرگز نمی تواند منافع بالقوه ملت خود را تامین کند. آموزش دو زبانه دوره انتقال به زبان انگیسی است. مبنای فلسفی این الگو این است که زبان انگلیسی تنها زبانی نیست که این دانش آموزان باید فراگیرند. این یک اعتقاد همگونسازی اقلیت هاست که می گویند دانش آموزانی که فقط انگلیسی می دانند، موفق خواهند بود. این نظر با واقعیت منطبق نیست. ما نیازی نداریم تعداد سخنگویان "فقط انگلیسی"، بر ملا کنیم، اما بحث بر سر تلاش لازم در بالا بردن کیفیت تحصیل، صرفا به خاطر تامین منافع خود " اقوام" و خانواده هایشان نیست، بلکه جامعه نیازمند این است که همه شهروندان و ساکنین از تحصیل مناسب برخوردار باشند. این گروه ها بخشی از کشور هستند و نسبت بالایی از جامعه را تشکیل می دهند. اگر اینان موفقیتی حاصل نکنند نتایج آن به تمام کشور منعکس خواهد شد. بنابراین جامعه موفقیت های ناچیز فعلی را بر نمی تابد و یقینا افزایش میزان این ناکامی ها را که ناشی از عوامل متعدد است، به عهده نمی گیرد. کشور نمی تواند تن به چنین خطری بدهد.
آلفردوآرتیلس / کانسپشن والدتز/دکتر حسن ستایش
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 28 بهمن 1402 (14:16)
- گزارش تخلف مطلب