بررسی تاثیرآموزش و پرورش در پیشرفت و عقب ماندگی کشور
چکیده:
در این بررسی با توجه به دسترسی به داده ها و اطلاعات مورد نیاز عمدتاً به جنبه های اقتصادی و بویژه جمعیتی نقش آموزش و پرورش بر توسعه کشور پرداخته ایم. هدف این بوده است که در این زمینه ها تاثیر نظام آموزشی بر فرایند توسعه کشور در یک مقطع زمانی را بشناسیم. از آنجا که وضعیت موجود کشور در تامین لوازم کارکردی خود (اعم از درجه قدرت انطباق یافتگی با محیط طبیعی در تامین نیاز های زیستی، حفظ الگو، انسجام و یگانگی، دستیابی به اهدا ف) تحت تاثیر عوامل ، شرایط و زمینه هایی بوده است که در سال های گذشته برکشورحاکم بوده و تعیین شده است و امکان دستکاری عمدی این عوامل و شرایط بر هیچ محقّقی وجود ندارد،لذا نوع تحقیق غیر آزمایشی را بکار برد ه ایم. کشور ایران در سال 1375 را که آخرین سر شماری در آن شده است، را به عنوان جامعه آماری و استان های کشور را بر مبنای همان سال به عنوان نمونه آماری انتخاب کرده ایم. از آنجا که در تهیه داده های مورد نیاز برای آزمون فرضیه ها از داده های موجود که عمدتاً توسط سازمان مرکز آمار ایران تولید شده است استفاده کرده ایم،در شیوه گردآوری داده ها نیزاز تحلیل ثانوی سود جسته ایم.
با توجه به گذشته نگر بودن موضوع، برای بررسی رابطه بین متغیر ها و آزمون فرضیه ها، تحلیل همبستگی و رگرسیون دو متغیره را بکار برده ایم. نتایج تحلیل آماری حاکی از آن است که در بعد اقتصادی، گسترش تحصیلات عمومی با افزایش تولید ناخالص ملّی که شاخص آن در آمد سرانه است در ارتباط بوده و بر آن اثر نسبتاً قوی داشته است. همینطور آموزش و پرورش توانسته نیمی از منبع انسانی کشور (زنان) را به تدریج آماده ورود به عرصه های اقتصادی نماید. این اثر در مناطق و استان هایی بیشتر دیده می شود که دارای ضریب درجه برخورداری بالا بوده است. با این حال گسترش تحصیلات نتوانسته است میزان سرمایه گذاری های خانوار ها را در استان های کشور تحت تاثیر معنی داری قرار دهد.
در بعد جمعیتی آموزش و پرورش بر متغیر های موثر بر کاهش رشد جمعیت که در دهه های اخیر تعادل نظام اجتماعی کشور را تهدید می کرد اثر معنی داری گذاشته و باعث افزایش دادن آگاهی ها، باعث استفاده بیشتر از وسایل پیش گیری از بارداری و باروری شده است. همبستگی نسبتاًقوی میان باسوادی زنان و میزان استفاده از پیش گیرنده های مدرن و سنتی دلیلی بر این ادعا است. بعلاوه،آموزش و پرورش به سبب نشر آگاهی های بهداشتی و تغذیه ای و کیفیت نگهداری کودک از طریق نظام آموزشی بر کاهش مرگ ومیر کودکان و بواسطه آن بر افزایش عمر متوسط و امید زندگی در بدو تولد و کاهش رشد جمعیت در مرحله سوم انتقال جمعیتی اثر معنی داری گذاشته است.
فصل اول: طرح مسئله
مقدمه:
فرآیند پیشرفت و توسعه یا عقب ماندگی کشور در مقایسه با کشور های دیگر، یک مقوله چند وجهی است و از ابعاد متعددی قابل بررسی می باشد. امروزه با توجه به اینکه توسعه از اهدا ف دولت ها و ملت ها می باشد، انتظار می رود نظام آموزشی در این زمینه تاثیر قابل توجه و یا حتی اساسی داشته باشد. به نظر می رسد آموزش و پرورش از طریق تحولاتی که در رفتار فردی و نگرش های اجتماعی ایجاد می کند، در رشد و پویایی سیاسی و ا قتصادی و فرهنگی جامعه موثر باشد.
آموزش و پرورش علاوه بر انتقال دانش و علوم،ارزش هایی چون نظم و انظباط و تعهد و اطاعت و احساس مسئولیت را در نوجوانان ایجاد و تقویت می کند و موجب کاهش آسیب های اجتماعی شده و افراد را تواناتر و قدرت مشارکت آنان در فعا لیت های اجتماعی - اقتصادی را بیشترمی کند. از طرفی دیگربا تغییراتی که در نگرش ها و هنجار های فردی بوجود می آورد، موجب می گردد که وا لدین به تدریج کیفیت فرزندان را به کمیت آن ترجیح دهند و خوا هان فرزندان کمتری باشند.
با توجه به اینکه فرایند ترقی کشور دارای مولفه های متعددی است که یکی از آنها خرده نظام آموزشی است و با فرض اینکه بین این مولفه ها تعامل وجود دارد واز میان ابعاد متعدد اثرات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی آموزش و پرورش رسمی بر کشور مان، در اینجا بررسی رامتوجه ابعاد اقتصادی و بویژه جمعیتی آن می نماییم.
بیان مسئله:
در اغلب کشور ها و همین طور در کشور ما آموزش و پرورش رسمی در بین اقلام مختلف، بیشترین سهم را از هزینه های عمومی به خود اختصاص می دهد و آهنگ افزایش هزینه های عمومی که صرف مدارس می شود گاهی بیش از دو برابر آهنگ تولید نا خالص ملّی ملی بوده است. آیا صرف چنین مبالغی دارای بازده اجتماعی به صرفه بوده است؟ آیا سرمایه گذاری های فکری و مادی صرف شده در مدارس کشور توانسته است تاثیر مثبت در شاخص های توسعه اقتصادی – اجتماعی داشته باشد؟
ضرورت و اهمیت موضوع:
بسیاری از اقتصاد دانان سرمایه گذاری در آموزش و پرورش را سرمایه گذاری در سرمایه و منابع انسانی تلقی کرده، معتقدند که این سرمایه ها جزء غیر قابل تفکیک جسم و روان انسان است و لحظه ای از وی جدا نمی شود. چنین سرمایه گذاریهایی منبع باز ده های اقتصادی و اجتماعی در سال های آتی است. طبیعی است کشوری که در این سرمایه گذاری ها با کاستی هایی مواجه بوده است در اشاعه دانش و ارتقاء قوه شناخت و مهارت های شغلی و نیز قوه قضاوت و خلاقیت در منابع انسانی توفیق کمتری داشته است. زیرا نتوانسته است سطح کارایی و قابلیت مورد انتظار در نیروی انسانی خود را که امروزه از کارکرد های آموزش و پرورش تلقی می شود، ارتقاء دهد.
از طرفی دیگر، جوامع بعد از شکوفایی اقتصادی، به دنبال انقلاب صنعتی، با مشکل نا خواسته ا ی به نام رشد بی رویه جمعیت مواجه بوده اند.این مشکل به شدت تعادل اجتماعی آنها را تهدید می کرد. زیرا با آهنگ رشد منابع غذایی هماهنگ نبود. مهار این مشکل در اغلب جوامع مقارن با گسترش آموزش همگانی در قالب آموزش و پرورش بوده است. زیرا آموزش و پرورش در عوامل موثر بر میزان باروری از قبیل سن ازدواج و دانش نحوه استفاده از پیش گیرنده های بارداری تاثیر معنی داری داشته است.
براساس آمار های موجود در در دهه های گذشته در کشور ما در کنارشرایط اقتصادی و فرهنگی، به جهت رواج پدیده بی سوادی در مناطق روستایی، نرخ باروری بیشتر از مناطق شهری بوده است. چنانچه مشکل رهبران جامعه فراهم آوردن مواد غذایی، مسکن، بهداشت و سایر نیاز های ضروری افراد باشد و در واقع نتوانند نیاز های فوق را تامین کنند، رشد جمعیت بایستی کنترل گردد. زیرا مجال پرداختن به ارتقاء سرمایه انسانی را تحت شعاع قرار می دهد .
اهداف تحقیق:
مسلماً پاسخ یابی علمی به مسئله پژوهشی هدف هر تحقیقی است. در این بررسی نیز اهدا ف کلّی و اختصاصی به شرح زیر است:
هدف کلی: شناخت میزان تاثیر آموزش و پرورش در پیشرفت (= توسعه) اقتصادی – اجتماعی ایران.
اهداف اختصاصی: الف) شناخت میزان تاثیر آمورش و پرورش در گسترش سرمایه گذاری های اقتصادی.
ب) شناخت میزان تاثیر آموزش و پرورش درکاهش مشکل رشد جمعیت در ایران دردهه اخیر.
سوالات و فرضیه های تحقیق:
1- آیا گسترش آموزش عمومی با افزایش تولید نا خالص ملی در ارتباط بوده است؟
2- آیا بین گسترش آموزش عمومی و مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی همبستگی وجود داشته است؟
3- باسوادی زنان دراستفاده از وسایل پیشگیری از بارداری موثربوده است.
4- آیا گسترش آموزش عمومی در سرمایه گذاری های خانوار ها در بخش صنعتی موثر بوده است؟
5- بین ضریب برخورداری و اشتغال زنان رابطه وجود دارد.
6- گسترش آموزش عمومی در افزایش امید زندگی موثر بوده است.
تعریف عملیاتی مفاهیم و متغیر ها:
متغیر مستقل: آموزش عمومی : در این تحقیق، آموزش عمومی، متغیر مستقل بوده و از طریق دو شاخص میزان باسوادی بزرگسالان و معدل سالهای موفق تحصیل کرده ها اندازه گیری و سپس استاندارد سازی شده است.
میزان با سوادی بزرگسالان: حاصل نسبت جمعیت باسواد 15 سال به بالا به کل تعداد جمعیت 15 سال به بالا در میانه سال ضربدر صد ا ست.
معدل سال های موفق تحصیل: با استفاده از فرمول زیر (خلیلی، 1379:21) محاسبه شده است:
تعریف متغیر های وابسته: امید زندگی در بدو تولد: این شاخص نشانگر تعداد کل سال های عمری است که یک نوزاد در صورت ادامه شرایط بهداشتی و رفاهی موجود به هنگام تولد در پیش روی خواهد داشت. که بر اساس نسبت کل سال های عمر سپری شده توسط تعداد کل افراد جامعه به تعداد تولد ها محاسبه شده و نشانگر میانگین سال هایی است که افراد متولد شده در همان سال، تحت شرایط مرگ و میر ویژه آن سال می توانند زندگی کنند (اری اگا، 1378: 116).
در جمعیت شناسی این شاخص دارای روش های محاسباتی متعددی بویژه در بسته نرم ا فزاریM O RTPAK سازمان ملل متحدمی باشد.
میزان سرمایه گذاری های خانوارها در بخش صنعتی: برحسب نسبت مبالغ پولی سرمایه گذاری شده در استان ها به تعداد خانوارها اندازه گیری شده است.
میزان استفاده از وسایل پیشگیری از باروری: بر حسب نسبت زنان ازدواج کرده که در سنین باروری(15 تا 45) بوده اند و از روش های مدرن و سنتی پیش گیری استفاده می کردند به کل زنان متاهل واقع در سنین باروری محاسبه شده است.
رشد مطلق جمعیت: منظور از آن تغییرات عددی جمعیت تحت تاثیر باروری و مرگ ومیر سالانه و حاصل تفاضل میزان های موالید و مرگ ومیر طی یک سال می باشد.
ضریب درجه برخورداری: یک شاخص ترکیبی حاصل از تلفیق 59 شاخص درونی و بیرونی موثر بر عملکرد آموزش و پرورش است که رتبه و درجه برخورداری استانها را نشان می دهد. این متغیر با استفاده از تکنیک تاکسونومی عددی و تحلیل عاملی توسط وزارت آموزش و پرورش محاسبه شده است (ماهنامه نگاه:شماره 174).
مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی: این متغیر از طریق تقسیم تعداد جمعیت زنان شاغل به کل جمعیت زنان واقع در سنین فعالیت اقتصادی (64-15) به دست آمده است.
فصل دوم: پیشینه تحقیق
شواهدی در دست است که از تاثیر آموزش و پرورش عمومی بر توسعه اجتماعی و اقتصادی حکایت می کنند. در اغلب کشور های در حال توسعه تقاضا بر تحصیلات مدرسه ا ی روز افزون است. زیرا برای دستیابی به مقام اداری و کسب پایگاه اجتماعی بالاتر شرط لازم تلقی می شود.با وجود این وقتی که نظام آموزشی، سازمان ها و برنامه های خود را گسترش می دهد ضمن اینکه کیفیت نتایج کارش افت می یابد، تعداد کثیری از افراد جامعه از این طریق، به دانش ها و مهارت هایی دست می یابند که در بازار کار بدانها نیازی نیست. این وضع که بویژه برای قشر های کم درآمد و محروم از مواهب آموزش و پرورش نا خوشایند و مایوس کننده است، از گسترش نسنجیده آموزش و پرورش و نادیده گرفتن روابط آن با سایر نهاد ها ناشی می شود. برای اینکه آموزش و پرورش به نحو اثر بخشی به توسعه اجتماعی - ا قتصادی کمک کند، لازم است که همزمان با آن سایر اجزاء و ابعاد ساختار اجتماعی نیز تغییراتی صورت گیرد (علاقه بند،1379: 144).
گی روشه در تبیین تغییرات اجتماعی، آموزش و پرورش را به عنوان عاملی پر قدرت و مطمئن در دگرگونی های فرهنگی و روانی یاد کرده و معتقد است که آموزش در کشورهای درحال توسعه باعث ایجاد اشکال جدیدی از تفکر و گسترش نظرگاهها و درک انسانی از جوامع می گردد و نیز موجب اسطوره زدایی در ارتباط با محیط طبیعی شده و عقل گرایی در شناخت و درعمل را توسعه می بخشد (روشه، 1373: 232).
در جوامع امروز، آموزش و پرورش رسمی از مهمترین ابزارهای تحقق مقاصد اجتماعی و سیاسی است. بر مبنای این فرض، اقدامات عمده ا ی از جانب دولت ها در جهت سیاست گذاری و تامین منابع آن به عمل می آید. با وجود اینکه آموزش و پرورش غالباًبرای تحکیم نظم و حفظ وضع موجود بکار گرفته می شود و عمده ترین هدف در آن تاسطح متوسطه، تربیت شهروند و جامعه پذیر کردن افراد بر مبنای ارزش های گروه های مسلط در جامعه است. لیکن دارای کارکرد هایی در جهت تسریع روند شکل گیری جریان های فکری و تغییرات اجتماعی است. در جامعه جدید انطباق با نیازها و شرایط جدید مستلزم تغییر ارزش ها و تولید معانی جدید فرهنگی توسط نخبگان سیاسی و تزریق آنها به بدنه جامعه است.اشاعه باور های علمی به جای باور های سنتی با تکیه بر آزمایش و عینیت و ارزیابی انتقادی به تغییرات جامعه مدد می رساند.ِ
اهمیت یافتن دانش فنّی و تخصصی در دوره های باز سازی و توسعه جامعه و نقش آموزش و پرورش در تحرک اجتماعی افراد و گروهها منجر به پیدایی نخبگان جدید و در نتیجه تحول در سلسله مراتب قدرت و منزلت شده و با تبدیل شدن پرورش یافتگان نظام های آموزشی به منتقدین نهاد های رسمی جریان های فکری و حرکت های سیاسی را توسعه داده و در تحولات اجتماعی موثر وا قع می شود (علاقه بند، 1379).
در کنار کارکرد های سیاسی، آموزش و پرورش در عرصه اقتصادی نیز با توانایی ارتقاء کیفیت و بهبود مهارت های انسانی و استعداد و دانش وی از عوامل توسعه اقتصادی به حساب آمده است. امروزه اقتصاددانان نقش آموزش و پرورش در توسعه اقتصادی را با مفهوم " سرمایه انسانی " توضیح می دهند. تشکیل سرمایه انسانی در معنای ارتقاء و بهبود ظرفیت تولیدی افراد انسانی (عماد زاده، 1378: 30) در گرو انواع آموزش های رسمی است. باتوجه به اصول ثابت توسعه (توانایی و قدرت سازمان دهی هیات حاکم، علم گرایی در جامعه، نظم، آرامش اجتماعی، نظام قانونی، نظام آموزشی پویا و فرهنگ اقتصادی) اغلب صاحب نظران تاکید دارندکه توسعه و پیشرقت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در کشور های در حال توسعه همانند کشور های توسعه یافته نیازمند دگرگونی های مناسب و بهینه در بستر هایی چون جمعیت، آموزش و پرورش و شهرنشینی و … می باشد (ازکیا، 1378: 51). بطوریکه مایکل تودارو اشاره می کند احتمالاً، اکثر اقتصاددانان در این امر توافق دارند که آنچه که در نهایت خصوصیت و روند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور را تعیین می کند، منا بع انسانی آن کشور است و نه سرمایه و یا منابع مادی آن (تودارو، 1378: 344).
اغلب کشور های در حال توسعه با آنکه دارای ظرفیت و توان طبیعی قابل توجه هستنند اما دربهره برداری از آن به جهت کمبود نیروی انسانی متخصص و تحصیل کرده دارای نواقصی هستند(قرائی مقدم، 1375: 145). امروزه اغلب کشور های در حال توسعه رمز اصلی توسعه ملی را در گسترش کمی فرصت های آموزشی می دانند.لذا برای کشوری چون ایرانکه دارای منابع تولیدی غنی است، کمبود کادر متخصص و نیروی کارآمد به عنوان فراورده نظام آموزشی می تواند روند مطلوب رشد و توسعه اقتصادی رابه تاخیر اندازد.
لزوماًگسترش آموزش رسمی همیشه معادل یادگیری نبوده است. توجه صرف دانش آموز و معلم به کسب مدرک که فرد را در جهت اشتغال در بخش نوین اقتصاد شهری تربیت واز بکار گرفته شدن منابع کمیاب در فعالیت های اجتماعی مولد تر جلوگیری می کند لزوماًبا بهبود کارائی تحصیل کرده ها همراه نبوده و چه بسا به جای آنکه محرک توسعه ملی باشد مانع و سد راه آن می شود.بنابرین نظام آموزشی کشور، برنامه ریزی، سرمایه گذاری، انتخاب رشته و … شدیداً فرایند توسعه را تحت تاثیر قرار داده و از آن نیز متا ثر می شود (جوان: 43).
اگر تحصیلات و آموزش واقعاً سرمایه گذاری در سرمایه انسانی باشد در آن صورت می توانیم نرخ بازده این سرمایه گذاری را محاسبه کنیم. مطالعه درباره این بازده با این واقعیت آغاز می شود که افراد دارای تحصیلات بیشتر عموماًدرآمد های بالا تری دارند واز آنجا که در آمد ناخالص فرد عاملی موثر درتولید ناخالص ملی تلقی می شود، بایستی به همراه افزایش سطح عمومی تحصیلات در آمد سرانه نیز افزایش یابد.
بعلاوه قبل از گسترش آموزش و پرورش عمومی سهم زنان در فعالیت در بخش های مختلف اقتصادی اندک بوده است، امروزه توجه به نقش زنان بعنوان نیمی از منابع انسانی ابزار موثری در تحقق اهداف توسعه است. یکی از شاخص های درجه توسعه یافتگی یک کشور، میزان مشارکت و نقش اقتصادی زنان است. هرچه حضورفعال و موثر زنان در اداره امور اجتماعی و اقتصادی بیشتر باشد کشور از درجه توسعه یافتگی بالاتر برخوردارخواهد بود. در سرشماری 1355 سهم زنان در نیروی شاغل کشور 79/ 14 درصد ودرسال 1365 برابر 2/10 و در سرشماری اخیر29 در صد بوده درحالی که در کشوری مانند کره جنوبی درسال 1985برابر 39 درصد و درسال1990 برابر7/40 درصد نیروی شاغل کشور بوده است (مومنی، 1375: 51).
براساس سرشماری سال 1375 در کشور ما صرف نظر از شکل های دیگر بیکاری (پنهان و فصلی و اشتغال کاذب) جمعیت بیکار در جویای کاراعم از باسواد و بیسواد 1455651 نفربوده که 82 در صد آنان را باسوادان تشکیل می دهد. براساس این آمار درصد بیکاری مردان و زنان باسواد و بی سواد به شرح زیر است (سالنامه آماری 1375):
بیکاری |
مردان |
زنان |
باسواد |
66 |
16 |
بی سواد |
16 |
2 |
بیکاری دربین فارغ التحصیلان مدارس نقطه شروعی برای مطالعه انتقادی آر. پی در (PDore R.) درباره سیاست و شیوه آموزش در کشور هایی است که دیر تر مرحله صنعتی شدن را پشت سر می گذارند و همچنین سر آغازی است برای تشخیص وی از بیماری مدرک گرایی در این کشور ها (گلد ترب، 1373: 299). طبق مطالعات میردال در کشو ر هایی که دیر تر مراحل توسعه یافتگی را پشت سر می گذارند دانش آموزان مطالبی را در کلاس درس می آموزند که با واقعیات زندگی خارج از مدرسه آنها ارتباطی ندارد واز سوی دیگر تحصیل و آموزشی که در آن امتحان اصل قرار گیرد جایگزین آموزش و تربیت واقعی می گردد (همان: 301).
با ملحوظ داشتن مطالب بالا جهت گشودن مدخلی برای مطالعه اثرات ابعاد جمعیتی آموزش و پرورش شاید بتوان گفت، بارزترین اثرات گسترش آموزش عمومی در بعد جمعیت شناختی بوده باشد. طبق مطالعات به عمل آمده کاهش باروری و به تبع آن کاهش رشد جمعیت در اغلب کشور ها مقارن با گسترش تحصیلات عمومی بوده است (کوکران، 1979). آموزش با ایجاد تغییر نگرش و ترجیحات زوجین و ارزیابی آنان از منافع و هزینه های مادی و روانی تقاضای فرزند و ایجاد حساسیت نسبت به هزینه فرزنداری و منافع متصور از آن بعد خانواده را کاهش می دهد (همان: 140).
بعلاوه آمورش برعمومیت ازدواج نیز تاثیر گذاشته است میزان عمومیت ازدواج زنان تحصیل کرده به دلیل استقلال مالی کمتر از زنان بی سواد است به این ترتیب گسترش تحصیلات عمومی نسبت هرگز ازدواج نکرده ها را در جامعه افزایش می دهد و همین طور سن ازدواج را به تاخیر می اندازد. شاید قوی ترین اثر آموزش در تنظیم رشد جمعیت از طریق تنظیم باروری باشد همبستگی قوی و معکوس بین میزان موالید و باسوادی زنان درمناطق شهری و روستایی موید این فرضیه بوده است (خلیلی شله بران، 1379: 264).
درکنار سایر عوامل، گسترش آموزش عمومی رسمی از طریق مدارس بررعایت موازین بهداشتی و خوراکی و مراقبت از فرزندان و در نتیجه کاهش مرگ و میر کودکان اثر گذاشته و موجب افزایش امید زندگی در بدو تولد شده است. طبق مطالعات روانشناختی بشر امروزی نیمی از آموزش های خود را تا 18 سالگی و نیم دیگرآن را تا آخر عمر فرا می گیرد. با استفاده از این مقوله ومسئله طول عمر بشر امروزی می توان گفت دامنه آموزشی در کشورهای توسعه یافته از جمله ژاپن (با عمر متوسط در حدود 80 سال) برابر 62 سال است در حالیکه در کشورهای رو به توسعه مانند گینه آفریقایی (با عمر متوسط 40 سال) برابر 22 سال می باشد، در واقع از این نسبت (63/÷22) بخواهیم بعنوان معیار قضاوت استفاده کنیم این امر در کشور ما 10 /0 می باشد، یعنی کشورهای عقب مانده از بابت کمبود امید زندگی در مقایسه با کشور های پیشرفته بیش از 45 درصد توفیق کمتری برای رشد تحصیلی و به تبع آن رشد وتوسعه اقتصادی، اجتماعی دارند (جهانفر، 1374، 237).
فصل سوم: روش تحقیق
با توجه به گذشته نگر بودن موضوع انتخاب شده (محقق شدن نتایج اقتصادی و جمعیتی آموزش و پرورش در طی سال های قبل) و عدم امکان دستکاری متغیر ها ی مورد بررسی روش تحقیق مورد استفاده، غیر آزمایشی و از نوع تحلیل همبستگی می باشد.
جامعه و نمونه آماری :
در این بررسی جامعه آماری کل جمعیت ایران و استان های کشور به عنوان نمونه آماری انتخاب شده است. از آنجا که داده های مورد نیاز در بررسی رابطه بین متغیّر ها عمدتاً از سر شماری عمومی نفوس و مسکن سال 1375 مرکز آمار ایران که آخرین سرشماری کشور است استخراج شده است، دو استان گلستان و قزوین که بعد از این سرشماری به 26 استان کشور اضافه شده است. در قلمرو استان های قبلی منظور گردیده است. به جهت محدود بودن تعداد استان ها، نمونه گیری به عمل نیامده است.
روش جمع آوری داده ها:
در این بررسی داده ها بر خلاف تحقیقات آزمایشی ، توسط خود محقّق تولید نشده است بلکه از داده های خام وگاهی پردازش شده سازمان مرکز آمار ایران استخراج شده است.از آنجا که داده های مورد نیاز از قبل گرد آوری شده است، هر تحلیل بعدی از داده های موجود، که تفسیر یا نتیجه گیری یا شناختی افزون بر گزارش اول یا متفاوت با آن ارائه شود یک تحلیل ثانوی است. عموماًتحلیل ثانوی، استفاده از داده های گردآوری شده پیمایشی برای مطالعه موضوعی سوای موضوع تحقق اول است. در تحقیقی که به جهت کلیّت و وسعت محقق در پی استفاده از مجموعه داده های بزرگی است که خود نمی تواند گرد آورد، به تحلیل ثانوی تمسک می جوید (بیکر، 1377: 308).
طبقه بندی داده ها:
داده های مورد نیاز در این بررسی به دو دسته خام و پردازش شده تقسیم می شود: منظور از داده های خام داده هایی است که خود محقق آنهارا از گزارش های مرکز آمار ایران (سالنامه و سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1375) استخراج کرده و بعداً اقدام به محاسبه متغیر ها نموده است مانند معدل سطح تحصیلات باسوادان کشور یا میزان سرمایه گذاری های صنعتی خانوارها.برخی نیز از قبل محاسبه شده هستند یعنی محاسبه آنها توسط سازمان مرکز آمار ایران انجام داده است مانند امید زندگی در بدو تولد.
از نظر سطح اندازه گیری داده ها، داده های مورد استفاده در این تحقیق کمّی گسسته بوده و حداقل در سطح فاصله ا ی اندازه گیری شده است. به عنوان نمونه متغیر استاندارد شده آموزش که از ترکیب دو متغیر میزان باسوادی بزرگسالان و متوسط پایه تحصیلی باسوادان در استان های کشور حاصل شده است، یک متغیر در سطح اندازه گیری فاصله است. زیرا دارای واحد اند ازه گیری (سال) با فواصل معلوم و برابر و یکسان می باشد. با همین طور متغیر امید رندگی که بر مبنای سال اندازه گیری شده است، همین خصوصیت را دارد. یا میزان اشتغال زنان نیز یک متغیر کمی ایت که در مقیاس فاصله ای سنجیده شده است. زیرا اگر فرضاً در یک استانی میزان اشتغال زنان 20 درصد و در دیگری 10 درصد باشد، می توان قبول کرد در استان اولی اشتغال زنان دو برابر استان دومی است. بقیه متغیر ها نیز از چنین ویژگی هایی برخوردارند.
فصل چهارم: آزمون آماری فرضیه ها
همان طوریکه در تعریف عملیاتی مفاهیم یاد آورشدیم برای اینکه هم وسعت و هم عمق اثر آموزش و پرورش را بتوانیم بررسی کنیم از ترکیب دو متغیر میانگین پایه تحصیلی باسوادان و میزان باسوادی بزرگسالان متغیری به نام آموزش عمومی ساخته ایم با توجه به اینکه واحد های اندازه گیری دو متغیر مذکور یکسان نیست:یکی برحسب تعداد و دیگری بر حسب سال اندازه گیری شده است لذا هردو متغیررا برمبنای Z استانداردکرده و به متغیر استاندارد ی به نام آموزش عمومی رسیده ایم. برای اینکه نشان دهیم آیا این دو متغیر قابل کاهش به یک عامل به نام " آموزش " است یا نه، از تحلیل عاملی استفاده کرده ایم:
قصد داریم بررسی کنیم که دو متغیر میزان باسوادی بزرگسالان و متوسط سطح پایه تحصیلی باسوادان هر دو، قابل کاهش به عاملی واحد به نام آموزش رسمی است. بر اساس نتایج و خروجی SPSS ابتدا برای ترکیب متغیر های مذکور، ماتریس ضرایب همبستگی ایجاد شده است. همبستگی دو متغیر فوق برابر 663/0 شده است.
برای اینکه مطمئن باشیم اندازه نمونه (26 استان کشور در سال 1375) به حد کفایت است یا نه، آزمون KMO داده ایم که مقدار آن برای انجام یک تحلیل عاملی رضایت بخش معمولاً 5/0 ≤ می باشد. در این آزمون نیز مقدار آن 5/0 در آمده است. وبا اطمینان می توانیم به تحلیل ادامه دهیم زیرا آزمون " بارتلت و کرویت " در سطح 0005/0= α معنی دار شده است.
بر اساس جدول واریانس کل استخراج شده، در صد مقدار ویژه اولیه (initial eigenvalues ) متغیر اول 1/83 و متغیر دوم 8/16 می باشد. به عبارت دیگر، متغیر میزان باسوادی بزرگسالان 1/83 و متغیر معدل پایه تحصیلی 9/16 در صد تغییرات عاملی به نام آموزش را تبیین می نماید. و هریک از دو متغیر مذکور به اندازه مقدار ویژه شان با این عامل دارای اشتراک همبستگی هستند.
1-آیا آموزش عمومی در تولید نا خالص ملی (درآمد سرانه) موثربوده است؟
لازم است ابتدا آزمون کنیم که آیا رابطه معنی داری بین آموزش عمومی و درآمد سرانه وجود داشته است یا نه؟ آزمون کای اسکویرپیرسون نشان می دهد که رابطه خطی دو متغیر آموزش و درآمد سرانه در سطح 0005 /0 = α معنی دار است. لذا فرضیه صفر (نبود رابطه یا ناشی از شانس و تصادفی بودن رابطه دو متغیر فوق) از لحاظ آماری مورد تایید نمی باشد.
بعد از تایید وجود رابطه می خواهیم شدت رابطه و همتغییری دومتغیر مذکور را برآورد کنیم. جدول اندازه های متقارن نشان می دهد که در مقیاس اندازه گیری فاصله أی، مقدار همبستگی پیر سون دو متغیر مذکوربرابر 735/0 و اشتباه معیار در پیش بینی رابطه خطی دو متغیر برابر 109/0 و نیز ضریب اسپیرمن ( درحا لی که مقیاس اندازه گیری هر دو متغیر را رتبه أی فرض کنیم) برابر 655/0 با خطای معیار 120/0 شده است که هر دو در سطح5 000/ = α معنی دار می باشد.
بر اساس معنی دار بودن همبستگی بین این دو متغرمی توان (درغیاب سایر متغیر های موثر) میزان اثر گسترش تحصیلات عمومی بر تولید ناخالص داخلی را از طریق در آمد سرانه محاسبه نمود. برای این منظور از تکنیک آماری رگرسیون دو متغیره استفاده نموده ایم .
براساس خروجی رایانه، مجذور همبستگی بین دو متغیر آموزش و درآمد سرانه برابر 540 /0 می باشد. به عبارت بیان آماری در غیاب سایر متغیر ها ی موثر، حدود 54 درصد واریانس درآمد سرانه را آموزش رسمی تبیین می نماید.از آنجا که مربع R برآورد اریب از نسبت واریانس درآمد سرانه (به عنوان متغیر ملاک)برای استفاده از رگرسیون است.زیرا حجم نمونه و تعداد متغیر های پیش بین (مستقل) موجود در محاسبات را منظور نکرده است، مقدار مربع R تعدیل شده با لحاظ شرط مذکور به 52/0 کاهش یافته است. بر اساس مقدار 124/ صفر بودن مجذور همبستگی در جامعه آماری تایید نشده است. به عبارت دیگر احتمال صفر بودن مجذورهمبستگی در متغیر درآمد سرانه و آموزش در ایران سال 1375 تنها برابر 0005 / بوده است. با این حال اشتباه معیاربرآورد (22/279 = S. E.E) خیلی بالا است.اشتباه معیار که شاخص دقت برآورد متغیر ملاک (درآمد سرانه) است و انحراف مقادیر پیش بینی شده از مقادیر محاسبه شده در اطراف خط برازش را نشان می دهد، بیانگر این نیز است که غیر از آموزش رسمی، عوامل دیگری نیز وجود داردکه تغییرات واریا نس درآمدسرانه را تبیین می نماید . چون هدف مادر اینجا تبیین کامل تغییرات درآمد سرانه نیست،از پرداختن اضافی به آن منصرف می شویم.
اگربین دو متغیر مورد بررسی رابطه خطی وجود نداشت، ضریب همبستگی صفر یا نزدیک به صفر می شد. اگر ضریب همبستگی یک می شد می توانستیم تمام تفاوت های درآمد سرانه استان ها را به عنوان متغیر ملاک به آموزش رسمی نسبت دهیم، هنگامی که تمام مقادیر مشاهده شده روی خط رگرسیون قرار نگیرد، می توانیم محاسبه کنیم که چقدر از پراکندگی مشاهده شده درآمد سرانه ناشی از تفاوت های آموزش رسمی در استان های کشور نبوده است. اگر تمام مازاد یا باقیمانده ها (Residuals) را به توان دو رسانده و با هم جمع کنیم وبر کل مجموع مجذورات تقسیم کنیم، شاخصی بدست می آید که نشان می دهد چقد از پراکندگی یا تغییرات درآمد سرانه توسط آموزش رسمی تبیین نمی شود.
نسبتی از تغییرات که توسط رگرسیون توجیه نشده است برابر 46 / / 1871185 می باشد و از کل واریانس ،54/0 توسط رگرسیون توجیه شده است. جدول ANOVA در زیر چنین امری را به خوبی نشان می دهد.
در جدول فوق، مقدار ضرایب شیب (مقدار متوسط تغییری که پیش بینی می شود در متغیر ملاک باواسطه تغییر یک واحد در متغیر پیش بین بوجود آید) که همان ضرایب تاثیر هستندو نیز آزمون معنی دار بودن این وزن ها در جامعه آماری آمده است.مقدار 303/ (که عبارت است ازحاصل تقسیم ضریب رگرسیونی استاندارد نشده برخطای معیارآن با درجه آزادی مربوطه) در سطح 0005/ نشان می دهدکه ضریب رگرسیونی معنی داربوده است. به عبارت آماری، احتمال صفر بودن ضریب رگرسیونی در جامعه تنها برابر 0005 /0 می باشد.در این جدول دو نوع ضرایب تاثیر وجود دارد یکی استاندارد نشده (b) و دیگری استاندار شده ( b). از آنجا که واحد اندازه گیری دو متغیر درآمد سرانه و آموزش رسمی یکسان نیست، نمی توان برای تبیین و یا پیش بینی متغیر درآمد سرانه (به عنوان متغیر ملاک یا وابسته) از روی متغیر پیش بین (آموزش) از آن استفاده کرد. بنابرین تنها در اینجا می توان از ضریب رگرسیونی استاندارد شده و آنهم نه برای پیش بینی بلکه برای تبیین استفاده می کنیم. اگر هر دو متغیر درآمد سرانه و آموزش رسمی را به مقادیر استاندارد Z تبدیل کنیم (با میانگین صفر و انحراف معیار یک) معادله رگرسیون استاندارد آنها به این صورت خواهد شد: (درآمد سرانه) b = آموزش رسمی
مقدار بتا برابر 735 /0 شده است. یعنی به ازاء یک واحد استاندارد تغییر در آموزش رسمی به مقدار 735/0 در همان جهت درآمد سرانه نیز تغییر خواهد کرد. درواقع با توجه به معنی دار شدن ضریب رگرسیون، براساس آزمون T می توان با احتمال بیش از 99 درصد ادعا کرد که در غیاب سایر متغیر های موثر آموزش متغیر قوی در تبیین تغییرات درآمد سرانه بوده است.
شاید ادعا شود که درآمد سرانه بیش از آنچه که تابع آموزش باشد، تابع سرمایه گذاری های خانوارها است. در چنین حالتی برای پاسخ دهی به این ادعا بایستی ابتدا متغیر سرمایه گذاری خانوارها را به عنوان متغیر واسطه منظور نمود و سپس از آن به عنوان متغیر کنترل استفاده کرد. یعنی اثری که آن بر متغیر درآمد سرانه(متغیر تابع) دارد حذف نمود. این کار در عمل ممکن نیست مگر آنکه با تکنیک آماری انجام گیرد. همبستگی نیمه تفکیکی (Part) برای این کار مناسب است. در جدول زیر مقدار آن برابر 716/0 شده است. بنابراین وجود همبستگی قوی بین این دو متغیر همچنان تایید می شود.
2-آیا بین باسوادی و مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی (اشتغال) همبستگی وجود دارد؟
براساس جدول کای اسکویر زیر، می توان احتمال 97% مدعی شد که یک رابطه خطی بین باسوادی زنان و میزان اشتغال آنان وجود دارد.
براساس جدول اندازه های متقارن زیر می توان گفت که همبستگی نسبتاً قوی بین دو متغیر مذکور وجود دارد. زیرا همبستگی فاصله أی پیرسون برابر 433/ و همبستگی رتبه أی اسپیرمن برابر 513/ بوده است.احتمال ارتکاب به خطای نوع اول در اولی 027/ a = و در دومی 007/0 = a می باشد.
برای بررسی میزان اثر ، مجدداً از رگرسیون خطی دو متغیره کمک می گیریم. باتوجه به توضیحات تفصیلی در بررسی فرضیه اولی، از این به بعد سعی می کنیم به موارد اصلی بپردازیم. براساس جدول آماره های تغییر، مجذور همبستگی دو متغیر مذکور برابر188/ می باشد.این مقدار هم تغییری این دو متغیر با اطمینان بیش از 97 در صد معنی دار است. بعلاوه درغیاب سایر متغیر های موثر، براساس مقدار ضریب استاندارد بتا می توان داعا نمود که با نوسان یک واحد میزان آموزش عمومی در استان های کشور به مقدار433/0 واحد میزان اشتغال زنان افزایش و یا کاهش می یابد.و مدرکی برای تصادفی بودن این تغییرات وجود ندارد.
اگر مدعی باشیم که اشتفال زنان بیش ازآن که تابع تحصیلات باشد، تابع ضریب درجه برخورداری استان های کشور است،ویا باسوادی زنان و میزان اشتغال آنان تابع عامل مشترکی به نام درجه برخورداری استان ها است، بر اساس جدول ضرایب همبستگی تفکیکی و نیمه تفکیکی زیر به بررسی این سوال می پردازیم.
اگر تاثیر متغیر درجه برخورداری رااز دو طرف معادله همبستگی به شیوه آماری حذف کنیم می بینیم که مقدار همبستگی صفر مرتبه از 433/0 به 385/0 کاهش یافته ولی به سطحی نرسیده است که بی تاثیربودن تحصیلات بر اشتغال زنان را نشان دهد. لدا مقدارهمبستگی تفکیکی تایید ادعای فوق رانشان نمی دهد. همین طور متغیر واسطه أی بودن ضریب درجه برخورداری استان ها نیز براساس مقدار همبستگی نیمه تفکیکی (368/0) تایید نمی گردد.
3- باسوادی زنان واقع درسنین باروری در استفاده از وسایل پیشگیری از باروری موثربوده است.
ابتداببینیم بین دو متغیر با سوادی زنان و میزان استفاده از وسایل پیش گیری رابطه معنی داری وجود دارد یا نه. برای این منظور دوباره از آزمون ناپارامتری کای اسکویر استفاده می کنیم.
جدول کی دو نشان می دهد که مقدار کی دو محاسبه شده (633/ 5) از لحاظ منطق آماری در سطح 018/ معنی دار است. به احتمال بیش از 98% می توان گفت براساس داده های موجود مدارکی دال بر رد فرضیه تحقیق وجود ندارد.
بعد از تایید وجود رابطه بین دو متغیر فوق به بررسی شدت رابطه آنها می پردازیم. طبق کمیت های جدول اندازه های متقارن زیر مقدار همبستگی فاصله أی پیرسون برابر 475/ که این مقدار همبستگی که نسبتاً قوی است، در سطح 014/ معنی دار می باشد.
براساس جداول خلاصه مدل و تحلیل واریانس که در زیر آمده است، احتمال اینکه مقدار همبستگی مذکور در جامعه آماری (ایران سال 1375) صفر باشد درسطح 014/0= a رد شده است.
جدول ضرایب رگرسیونی در زیر نشان می دهد که ضریب تاثیر استاندارد نشده (b) برابر 232/0 و ضریب استاندارد شده برابر 475/0 می باشد. و احتمال اینکه این مقدار وزنی میزان استفاده از وسایل پیش گیری در جامعه برابر صفر باشد با توجه به مقدار642/2 = T و 014/0 = a مورد تایید قرار نمی گیرد.
شاید ادعا شود که این متغیر باسوادی نیست که استفاده از مسایل پیش گیری و کنترل موالید راموجب می شود بلکه متغیر های دیگری چون در آمد سرانه و بویژه اشتغال زنان است که موجب کنترل موالید و استعمال وسایل پیش گیری از باروری شده است. براساس کمیت های موجود در جدول همبستگی تفکیکی و نیمه تفکیکی تا حدی قابل قبول است. زیرا این دو متغیر به شدت همبستگی بین باسوادی و اشتغال زنان را تحت تاثیر قرار داده و مقدار آن را از 475/0 به 160/0 کاهش داده است.
4- آیا آموزش مدرسه ای درگسترش سرمایه گذاری های خانوارهای ایرانی در بخش صنعتی موثر بوده است؟
قبل از بررسی موثر بودن آموزش رسمی در سرمایه گذاری خانوارها، اول لازم است بررسی کنیم که آیا بین این دو متغیر رابطه معنی داری وجود دارد یا نه.
آماره های جدول کی دو نشان می دهد که مقدار فاصله أی کی دوی پیرسون برابر 214/0 شده است که در سطح 05/ معنی دار نمی باشد. لذا براساس داده های موجود، مدارکی دال بر وجود رابطه بین این دو متغیروجود ندارد.به این ترتیب این فرضیه مورد تایید قرار نمی گیرد.
5- گسترش آموزش عمومی در افزایش امید زندگی در بدو تولد موثر بوده است.
آماره های موجود درجدول کی دو نشان می دهد که مقدارکی دو محاسبه شده (524/18 = c2) درسطح 0005/ معنی دار شده است. لذا بین آموزش رسمی و امید زندگی باتوجه به مقدار کی دو رابه قوی وجود دارد. برای اینکه شدت رابطه بین این دو متغیر را معلوم کنیم مجدداً به سراغ تحلیل می رویم.
جدول اندازه های متقارن نشان می دهد که مقدار ضریب همبستگی فاصله أی پیرسون 861/0= R و ضریب رتبه أی اسپیرمن 821/0= r شده است که هر دو در سطح 0005/0= a معنی دار است. لذا قوی بودن شدت رابطه بین دو متغیر آموزش رسمی و امید زندگی در بدو تولد تایید می شود.
معنی دار و قوی بودن شدت رابطه و همتغییری این دو متغیر مارا به سوی محاسبه مقدار تاثیرآموزش رسمی در افزایش امید زندگی سوق می دهد. براساس رگرسیون دو متغیره محاسبه شده، می توان گفت که 741/0 تغییرات امید زندگی را (در غیاب متغیر های موثر دیگر) آموزش رسمی به حساب آورده است. و جدول تحلیل واریانس (ANOVA)نشان می دهد که مقدار 646/68 = F در سطح 5 000/0 = α معنی دار است. براساس جدول ضرایب (c o f icients) ضریب تاثیر نیز براساس T تست معنی دار بوده و وزن تاثیر بر مبنای ضرایب معیار β معادل 861/0 می باشد.
البته جدول همبستگی تفکیکی و نیمه تفکیکی زیر نشان می دهد که امید زندگی به شدت تحت تاثیر دو متغیر دیگر یعنی ضریب درجه برخورداری و در آمد سرانه استان های کشور بوده است.
6- گسترش آموزش رسمی در کنترل رشد جمعیت موثر بوده است.
ابتدا به سراغ آزمون ناپارامتری کای اسکویر می رویم تا وجودیا عدم وجود رابطه بین آموزش و رشد سالانه جمعیت را بررسی کنیم. باتوجه به مفدار411/12 = 2c و 0005/0= a می توان قضاوت کرد که بین این دو متغیر رابطه وجود دارد.
بر اساس آماره های مندرج در جدول اندازه های متقارن می توان گفت که همبستگی قوی و معکوس بین آموزش رسمی و رشد جمعیت وجود داشته است. به عبارت دیگر می توان گفت که کاهش رشد سالانه جمعیت مقارن با دوره أی بوده است که در آن آموزش رسمی در حال گسترش بوده است.
محاسبات رگرسیون خطی دو متغیره نشان می دهد که مجذور همبستگی برابر 496/0 است. یعنی از کل واریانس رشد جمعیت آموزش عمومی حدود 5/0 واریانس آن را به حساب آورده است.از جداول آماره های تغییر (change statistics ) و تحلیل واریانس ( ANOVA ) چنین بر می آید که مقدار مجذور همبستگی مذکور از لحاظ آماری معنی دار و ناشی از تاثیر آموزش رسمی است. براساس جدول ضرایب نیز می توان گفت که به ازاء افزایش یک واحد معیار بر آموزش رسمی در استان های کشور به مقدار 705/0 همان واحد از رشد جمعیت کشور کاسته شده است.
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
اثرات آموزش و پرورش بر توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور مان غیر قابل انکار است. علارغم اینکه گسترش فرصت های آموزشی به همراه خود انتظارات بجایی را در فارغ التحصیلان ایجاد کرده است از جمله وجود امکان ادامه تحصیل در دانشگاه های ملّی ولزوم برنامه ریزی مدیریت کلان کشور برای جذب آنان در مشاعل مفید اقتصادی و موثر در تولید ناخالص داخلی، با این حال سازمان دهی خروجی نظام آموزشی در حیطه اختیار آموزش و پرورش نیست.
همانطوریکه در فرضیه ها مطرح بوده و بر اساس داده های موجود مورد تایید قرار گرفت، هرچه درجه برخورداری مناطق و استان های کشور بیشتر باشد، مبزان اشتغال و به تبع آن تولیدات اقتصادی و در آمد سرانه نیز افزایش می یابد. سال ها تلاش می شد تا رشد و تو سعه اقتصادی را صرفاً تابعی از عواملی مانند نیروی کار، مواد طبیعی و سرمایه قلمداد کنند و در محاسبات به کیفیت نیروی کار توجهی نمی شد. در حالی که کیفیت نیروی انسانی است که بقیه عوامل تولید را مولد تر و کاراتر می سازد که خود در گرو عملکرد کیفی آموزش و پرورش است. امروزه، سرمایه گذاری در آموزش و پرورش منبع مهمی برای تبدیل منابع انسانی به سرمایه انسانی و رشد و توسعه اقتصادی به حساب می آید.
رونق اقتصادی هرچند مستقیماً از کارکرد های آموزش و پرورش نیست، لیکن مهمترین متغیر تعیین کننده آن یعنی پرورش نیروی انسانی کارآمد در بخش های مختلف اقتصادی در حیطه وظایف آن است. امروزه جوانان فارغ التحصیل از مدرسه بعد از 12 سال صرف عمر متوجه می شوند که آموزش و پرورش به آنها توانایی و صلاحیت جذب شدن و سهیم شدن در فعالیت ها و تولیدات اقتصادی را نداده است. و حکایت از نقصانی در آموزش و پرورش می نماید.رفع این کاستی مستلزم باز نگری مجدد در اهداف و برنامه های آموزشی و هدایت تحصیلی است. بطوری که در کنار اهداف دیگر، تعقیب اهداف اقتصادی منبعث از نیاز های جامعه نیز در آموزش و پرورش بیشترمد نظر قرار گیرد . هرچند با ایجاد رشته جدید کار دانش این هدف تعقیب می شود، ولی جریان هدایت تحصیلی هنوز به دقت عمل نمی کند و به تناسب استعدادها و نیاز ها، آموزش صورت نمی گیرد.
آموزش و پرورش در بعد جمعیت شناختی در دهه های اخیر بر مراحل گذر انتقال جمعیتی اثر غیر قابل انکاری داشته است توسعه کمّی و کیفی سطح آموزش در کشور نقش تعیین کننده أی در تعدیل رشد جمعیت و دگرگونی ساختمان سنی جمعیت و حل مسائل ناشی از آن داشته است. تحت تاثیر آموزش رسمی تغییرات مهمی در عادات و گرایش ها و خصوصیات فکری و شیوه برخورد با مسائل بوجود آمده بویژه با تغییر نگرش در زنان عامل نوید بخشی در کاهش باروری و به تبع آن رشد جمعیت بوده است.
از طرف دیگر آموزش و پرورش از بابت افزایش متوسط عمر دامنه آموزشی را نیز بالا برده است. همانطوری که گذشت، امید زندگی از مهمترین شاخص های بهداشتی و جمعیت شناختی توسعه کشور ها به شمار می رود، رابطه بین آموزش و امید زندگی در استان های کشور مستقیم و قوی بوده است. به جهت آگاهی هایی که افراد از کانال نظام آموزشی در جریان جامعه پذیری دریافت می نمایند در کیفیت تغذیه و رعایت موازین بهداستی و درمانی اثر گذاشته و در مجموع در کنار عوامل دیگر، منجر به بالارفتن عمر متوسط شده است. از طرف دیگر زنان باسواد مهارت های بیشتری در مراقبت و نگهداری نوزادان و کودکان خود پیدا کرده اند که خود بر کاهش مرگ و میر کودکان اثر گذاشته و از این طریق نیز منجر به افزایش امید زندگی در بدو تولد شده است.
پیشنهادات:
برای حفظ چنین اثراتی انحرا ف توجه از شاخص های کمّی به شاخص های کیفی ضرورت دارد.به نظر می رسد که امروزه سیاست گذاران و تصمیم گیرندگان اصلی در نظام آموزشی، مسایل را با ادبیات اقتصادریاضی تحلیل کرده و مدارس را مثل یک کارخانه قند ریزی تلقی می کنند.همان طوری که چغندرقند ها یی که به کارخانه قند میرسد، باید حد اقل تفاله را داشته باشد، در مدارس نیز دانش آموزان که به عنوان ورودی به سراغ این کارخانه سوق می یابند، باید دارای حد اقل افت باشد و الاّ کارخانه آموزش و پرورش متحل خسارت مالی خواهد شد و شیرینی خود را از دست خواهد داد. عقلانیت تکنیکی ایجاب می کند که به طور انقلابی به مقابله با این خسارت برخاست.
غافل از این که، استعداد ها و علایق افراد انسانی مانند چغندر قند نبوده و دارای تفاوت های فردی هستند. فشار زیاد بر معلمان از برای مسایل صوری و آفت درصد قبولی به شدت رشد تحصیلی دانش آموزان رامتورم و پیشرفت تحصیلی آنان را متوقف کرده است.امروزه اغلب دانش آموزان در مدارس عادی و پایه های غیر نهایی، خوب درس نمی خوانند. زیرا معتقدند که به خاطر ترس معلمان از افت درصد قبولی، به آنان نمره خواهند داد، که اغلب نیز عملاً چنین شده است. زیرا صد در صد قبولی دادن، برای معلمان، مزایایی را به همراه می آورد و عقلانیت اقتصادی حکم می کند که صرفاً دیوانه ها چنین مزایایی را از دست می دهند.
طبق نظر سنجی که در استان آذر بایجان شرقی در خردادماه 1381 به عمل آورده ایم، اغلب معلمان از عمده ترین مشکلات آموزش و پرورش ترسیم نمودار های سر به فلک کشیده و در صد قبولی را ذکر کرده اند. در صد هایی که اعتبار علمی و آماری آنها در امتحانات پایه های داخلی مشکوک و قابل تامل است. زیرا به دست خود فرد ذی نفع رقم می خورد. به همین خاطر مسابقه کذایی مناطق و استان ها بر سر مقابله با افت کمّی ورشد درصد قبولی شدیداً کیفیت سرمایه انسانی کشور را تهدید می کند. تجدید نظر در آیین امتحانات وخانه تکانی در مقررات تنیده شده و دست و پاگیر و ادغام دانش آموز و معلم محوری در یکدیگر و در اداره مدارس و اجرای برنامه های درسی کاربردی شاید گره گشای مشکل باشد.
کیفیت کار آموزش و پرورش را صرفاً مقررات تدوین و نازل شده تعیین نمی کند بلکه شدیداً متاثر از محیط بیرونی خود نیز است. وقتی معلمان به عنوان عوامل واقعی اجرایی برنامه ها ، مزایای تعلق یافته به وظایف تعیین شده برای شغل شان را در مقایسه با کارمندان سایر موسسات اعم از دولتی و غیر دولتی ارزیابی می کنند به احساس بی عدالتی کشیده می شوند. در این حالت تمام توان و انرژی فکری و جسمی خود را صرف تحقق اهداف سازمان که در تدوین آن ها نقش تعیین کننده نداشته اند، نخواهند کرد. و برای تامین معیشت خود به معلمی، به عنوان شغل فرعی نگاه خواهند کرد.و این امر قطعاً کیفیت شکل گیری سرمایه انسانی را در چند سال بعد تحت تاثیر قرار خواهد داد. بنابراین توجه ویژه به حفظ وارتقاء سطح زندگی قشر فرهنگی وادامه دهنده گان راه انبیاء ضرورتی غیر قابل انکار برای مدیران جامعه است.
منابع و مآخذ:
1- ا ری آگا،ادوارد، روشهای تحلیل جمعیت، ترجمه فاروق امین مظفری (1378) چاپ دوم، تبریز، انتشارات احرار.
2- ازکیا، مصطفی، 1378، جامعه شناسی توسعه، تهران، انتشارات نشرکلمه.
3- بیکر، ترزال، نحوه انجام تحقیقات اجتماعی، ترجمه هوشنگ نایبی، (1377)، تهران، انتشارات سروش.
4- تودارو، مایکل، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی (1364) چاپ اول، جلد اول، وزارت برنامه و بودجه، مرکز مدارک اقتصادی و اجتماعی و انتشارات.
5- جهانفر، محمد (1374) جمعیت شناسی ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور.
6- جوان، جعفر (1379) فصلنامه جمعیت، جمعیت و توسعه، انتشارات سازمان ثبت و احوال کشور، شماره 32-31.
7- خلیلی، محمد (1379) اثرات متقابل رشد جمعیت و آموزش رسمی، گروه جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
8- رشه، گی، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی (1373) تهران، نشر نی.
9- عماد زاده، مصطفی (1378) مباحثی از اقتصاد آموزش و پرورش، چاپ سیزدهم، انتشارات جهاد دانشگاهی اصفهان.
10- علاقه بند، علی (1379) جامعه شناسی آموزش و پرورش، چاپ بیست و چهارم، تهران، نشر روان.
11- قرا ئی مقدم، امان الله (1375) جامعه شناسی آموزش و پرورش، کتابخانه فروردین.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 29 بهمن 1402 (20:36)
- گزارش تخلف مطلب