گزارش آموزشی کارورزی
گزارش آموزشی.چندپند هم ازمولانادرآخر
به عبارت ساده، تدریس یعنی انتقا ل مهارت ها، دانش، نگرش ها و ارزش ها که در برگیرنده ایجاد یا لااقل تسهیل تغییرات در فراگیرنده می باشد. تدریس را می توان با گفتن و متقاعد کردن، با نشان دادن و نمایش دادن، با هدایت و رهبری کردن تلاش های فراگیرنده، یا با ترکیبی از این روش ها انجام داد. ممکن است فقط مستلزم توانایی ها، دانش و مهارت های معلم باشد؛ یا ممکن است در آن از مواد آموزشی تدوین شده)مثل فیلم، نرم افزار کامپیوتری(، افراد مرجع، یا استعدادها، مهارت ها و اطلاعات پیشاپیش موجود در میان فراگیرندگان مدد گرفته شود. بعضی پژوهشگران می گویند که بهتر است تدریس را فعالیتی برای حل مسئله دانست.
گزارش جلساتی که درکلاس بودم.
با شوق و اشتیاق همیشگی وارد کلاس درس شدم) کلاس چهارم(بچه ها از دیدن من بسیاراحساس خوشحالی کردند،من نیز ازدیدن آنها خوشحال شدم.
درمسیرم برای رفتن به گوشه ی کلاس تمام دانش آموزان دست خود را به نشانه ی سلام به سمت من دراز کردند ومن هم با تمام وجود با آنها دست دادم ولب خندی شیرین با آنها زدم. معلم وارد شد وپس ازسلام واحوال پرسی به دانش آموزان گفت تمرینات ریاضی خود را ازکیفتان دربیاورید تا آنها را ببینم، معلم تمرینات تک تک دانش آموزان را مشاهده کرد ودید که بیشتر آنها تمرینات را نادرست نوشته بودند، معلم ناچارشد که درس قبلی را باردیگر مرور کند، معلم درس را که موضوع آن کسر ها بود با اشکال ومثال های مختلف تدریس کرد، بعد ازآن برای دانش آموزان که درس را به خوبی فهمیده بودند برروی تابلو تمرینی نوشت وازآنها خواست که آن راحل کنند تمام دانش آموزان بلا استثنا آماده ی حل آن تمرین بودند وپس ازآن تمرینات زیادی حل شد ومعلم تمام وقت کلاس را برای حل تمرینات جدید به دانش آموزان اختصاص داد.
زنگ بعدی معلم اشکالی آورد وازآنها برای اثبات درس کسرها درذهن دانش آموزان استفاده کرد.دراین کلاس معلم ازشرایط وموقعیت های مختلفی چشم برداشت وبجای آن به دانش آموزان وضعف آنها توجه کرد وآن را در اولویت گذاشت.
گزارش جلسه دوم
بااشتیاقی بیشتروعلاقه ای افزون وارد کلاس (کلاس پنجم) شدم معلم قبل ازمن وارد کلاس شده بود بنده هم باعذر خواهی وطلب اجازه ازمعلم وارد کلاس شدم. دانش آموزان به من نگاه می کردند که داشتم ازمعلم عذر خواهی می کردم وپس ازآن وارد کلاس شدم وبا دانش آموزان سلام ولب خندی زدم وازدانش آموزان خواستم که توجه خودشون را به درس ومعلم تمرکز کنند وبه من نگاه نکنند تا دلیلی برای به هم زدن کلاس نشوم.
معلم ازدانش آموزان خواست که کتابهای بخوانیم خودرا دربیاوند ودرس جدید را مرور کنند تا آن را آغازکند.پس از آن معلم درگوشه ای ازکلاس برروی صندلی خود نشست ودانش آموزان به طورخودکارمی آمدند ودرس جدید را روخوانی می کردند درحین روخوانی دانش آموزان کلماتی را به اشتباه تلفظ می کردند اما معلم توجهی نمی کرد، واشتباه آنها راتصحیح نمی کرد وکلاس به همین روال تمام شد.
گزارش جلسه سوم
باردیگرباعلاقه ای بیشتر وباتجربه ای بیشترازجلسات گذشته وارد کلاس (کلاس ششم) شدم این دفعه سعی کردم چند دقیقه جلوتر ازمعلم وارد کلاس درس شوم، وقتی به کلاس رفتم دانش آموزان که به وسیله ی نماینده ی خود کنترل شده بودند بعد از ورود من به نشانه ی احترام بلند شدند وصلوات فرستادند من هم فرصت راغنیمت شمردم وبا دانش آموزان خوش وبشی کردم وسطح آنها را سنجیدم.
معلم وارد کلاس شد وپس از استقبال وتشکر وعذر خواهی از من ودانش آموزان به دانش آموزان گفت دفتر املای خود را دربیاورید دانش آموزان نیز که ازقبل آماده شده بودند به طور خودکار آرایش امتحان گرفتند معلم بالحنی مناسب واندازه ی سطح دانش آموزان برای آنها متن را می خواند و آنها می نوشتند درحین املا گرفتن معلم هم خانواده، معانی جملات سخت و... رابه دانش آموزان می گفت پس ازاتمام املا کارخوبی که معلم انجام می داد این بود که دانش آموزان را به خواندن آن قسمت املاگرفته مشغول می کرد تا ازاشتباهات خودمطلع شوند. با این روش دانش آموز دیگرآن اشتباه ر ا تکرارنخواهد کرد. وپس ازآن معلم ازدانش آموزان می خواست که شعرحفظی خود را ارائه دهند وسپس آنهارا تشویق می کرد. همچنین معلم دانش آموزان رابه آوردن وسایل آزمایش وچیدن آنها درکمد کلاس تشویق می کرد.
چند پند از مولانا
گشاده دست باش،جاری باش،کمک کن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)
اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و کبر نداشته باش (مثل خاک)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا)
اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه)
هر چه بیشتر به کسی عشق میورزیم، بیشتر در اسرار هر چیز نفوذ می کنیم
- ادامه مطلب
تاریخ: چهارشنبه , 15 آذر 1402 (12:03)
- گزارش تخلف مطلب