هر کشورى از نظر شرایط و مشخصات جغرافیایى، داراى نوع خاصى از اقتصاد است. طبیعتاً اقتصاد کشورى که داراى ذخایر و منابع عظیم زیرزمینى است، با اقتصاد کشورى که مراتع و جنگلهاى انبوه و وسیع دارد، متفاوت است و...
جامعه ایران یک جامعه کشاورزى بوده و شغل عمده مردم ما یا کشاورزى یا در ارتباط با آن بوده است. اکنون هم جمعیت عظیمى در بخش کشاورزى و صنایع و حرف مربوط به آن مشغول فعالیت هستند. این زندگى کشاورزى مى تواند تا حدى زمینه هاى بى قانونى و جبرى نگرى را فراهم آورد.
در معیشت کشاورزى (بیشتر مراد کشاورزى سنتى است) فعالیت و دقت کشاورز نقشى اساسى نداشته و بسیار اتفاق مى افتاد که برنامه ریزى یک کشاورز با یک تگرگ یا سیل، سرما یا گرماى نابهنگام به هدر مى رفته و در مقابل، شرایط مساعد زمین و بارندگى بموقع و کافى، از یک کشاورز بى برنامه، کشاورزى موفق و ثروتمند ساخته است. به دیگر بیان، گرچه فعالیت در هر کارى مى تواند مؤثر باشد، اما در خصوص کشاورزى سنتى شرایط خارجى بسیار قوى تر بوده و نقش خلاقیت و برنامه ریزى را به حداقل کاهش مى دهد. لذا مردم ایران عادت کرده اند بیشتر به عوامل بیرونى متکى باشند تا خلاقیتها و توانمندیهاى درونى و زمانه به آنها آموخته که تلاش و برنامه ریزى و قانونمندى برد چندانى ندارد. چون عوامل جوى و طبیعى مى تواند به یکباره تمام چیزها را عوض کند. پس به جاى برنامه ریزى و قانونمدارى، نوعى به خودوانهادگى و بى مسؤولیتى به صورتى ظریف وارد فرهنگ ایرانى شده است. نتیجه اینکه فرهنگ ما نشأت گرفته از همین مسائل، با قانون، برنامه ریزى و هدفمندى فاصله داشته و آحاد مردم ما به این نوع زندگى خو گرفته اند.