امروز یکشنبه 02 دی 1403 http://file.cloob24.com
0

مقدمه‌

عوامل متعددی می‌توانند احساس فرد را از یک محرک ویژه تحت تاثیر قرار دهند. بطوری که با تغییر این عوامل احساس فرد از یک محرک در شرایط متفاوت ممکن است متفاوت باشد. یا اینکه افراد مختلف در یک شرایط مشترک و در حضور یک محرک مشترک احساسات متفاوتی داشته باشند. گاه این عوامل ممکن است به قدری تاثیرات مناسبی داشته باشند که حس کاملا متفاوتی را در فرد بوجود بیاورند.

به این مثال توجهکنید: با وجود اینکه روی پوست فقط گیرنده‌های حسی سرما و گرما وجود دارد، پس چگونه با حس داغی را تجربه می‌کنیم. در جواب باید گفت اگر شرایطی فراهم شود که طی آن گیرنده‌های سرما و گرما همزمان در روی پوست تحریک شوند، نه حس سرما و نه حس گرما بلکه احساس داغی را در آن قسمت از پوست بوجود خواهند آورد. در اینجا عامل همزمانی عامل مهم است که نوع احساس ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با وجود اینکه گیرنده‌های ویژه سرما و گرما تحریک می‌شوند هیچ کدام از این احساسات بوجود می‌آیند و ما حس دیگری را تجربه می‌کنیم.

ویژگیهای محرک به عنوان عامل موثر بر احساس

ویژگیهایی که محرک دارد عامل بسیار موثری در احساس هستند. بطوری که در صورت عدم وجود برخی از این ویژگیها یا احساسی بوجود نمی‌آید، در صورتیکه محرک وجود داشته است یا اینکه احساس بوجود آمده متفاوت یا خفیف خواهد بود. به عنوان مثال طول موجهایی آدمی به صورت نور ادراک می‌کند بین 380 نانومتر (nm) تا حدود 780 نانومتر است. تا در مورد شنوایی آدمیان می‌توانند بسامدهای بین 20 تا 20000 هرتز را بشنوند و خارج از این حدود احساس نخواهند داشت. زیر و بمی و طنین از ویژگیهای دیگر حرکات شنوایی هستند که فرآیند احساس را تحت تاثیر قرار می‌دهند.
در حوزه بینایی احساس رنگها نیز برحسب طول موج آنها صورت می‌گیرد. درخشندگی، نام و آمیزه رنگها عوامل موثر دیگر بر احساس هستند.

ویژگیهای مربوط به انتقال عصبی پیامهای حسی به عنوان عامل موثر بر احساس

از زمانی که ویژگی یک محرک معین باعث تحریک گیرنده‌ای می‌شود. پیام ایجاد شده در یک جریان عصبی به مغز منتقل می‌شود. عملکرد هر یک از مراحل انتقال پیام عامل مهمی در انتقال پیام عصبی هستند. خلف عملکرد گیرنده‌ها، انسداد عصبی، مشکلات هر یک از دستگاههای حسی از عوامل موثر بر احساس خواهند بود. به عنوان مثال عدم بوجود آمدن شنوایی نقص عملکرد پرده صماخ است. آسیب این ناحیه هر چند سایر عوامل به شیوه طبیعی انجام یافته باشند احساس را دچار مشکل خواهد ساخت.

رابطه احساس و ادراک

محرکهایی که در یک محیط وجود دارند در صورتیکه موجب تحریک گیرنده‌های خاص خود شوند سیستم عصبی منتقل خواهند شد، به عبارتی تمامی این محرکها به مغز منتقل شده و در آنجا مورد گزینش قرار می‌گیرند و پدیده ادراک را باعث می‌شوند. بطوری که هر چند تمام این احساسها منتقل می‌شوند، اما همه آنها ادراک نمی‌شوند. عوامل مختلفی چون توجه، دقت و... عواملی هستند که با تحت تأثیر قرار دادن ادراک فرآیند احساس را جهت می‌کند. شاید در این مرحله با انتخاب یکی از محرکهای احساسی تصمیم بگیریم اطلاعات بیشتری از آن محرک دریافت بکنیم و دست به رفتارهایی بزنیم که پیام حسی بیشتری را از آن محرک به مغز منتقل کنیم. مثل وارسی بیشتر یک شیء در تاریکی.

در هر حال بین احساس و ادراک رابطه تنگاتنگی وجود دارد و با وجود اینکه تفاوتهایی با یکدیگر دارند، رابطه موجود بین آنها همیشه آنها را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد. احساس اولین گام برای ادراک است، مرحله‌ای است که اطلاعاتی را برای فرد فراهم می‌آورد تا ادراک کافی صورت بگیرد. تمامی فرآیندهای شناختی اطلاعات خود را از مرحله احساس دریافت کرده‌اند، به عبارتی احساس مواد اولیه این فرآیند ما را رها می‌سازد.

پدیده محرومیت حسی

هر چند برخی از احساساتی که ما دریافت می‌کنیم به مرحله ادراک نمی‌رسند، با اینحال به نظر می‌رسد که در تعادل جسمی و روانی شخص اهمیت بسزایی داشته باشند. بالا بردن این محرکات حسی از یک حد معین اغلب ادراک را منتقل می‌سازد، مسلما برای فرد آزار دهنده خواهد بود. مثل کسی که در عین حال که دارد تلفنی صحبت می‌کند صدای رادیو را هم بالا برده است، تلویزیون را هم روشن کرده است. انسان با وجود اینکه هموراه در مسیر سیلی از محرکهای محیطی قرار دارد، اما با بالا رفتن شدت چند محرک بطور همزمان برای او آزار دهنده خواهد بود.
عکس این قضیه نیز صادق است، زمانی که از شدت محرکهای حسی کاسته شود بطوری که پایینتر از حد معین باشند برای فرد آزار دهنده خواهد بود. بویژه زمانی که کلیه این احساسات بطور کلی حذف شوند. این مساله را طی آزمایشی با عنوان محرومیت حسی مورد مطالعه قرار داده‌اند. برای بررسی چنین حالتی افرادی داوطلب را با وعده دادن دستمزد خیلی عالی در اطاقکی قرار دادند که نسبت به صدا و نور طبیعی کاملا غیر قابل نفوذ بود. دست ما و بدن او را طوری پوشاندند که حس لمس را کاملا کاهش دهند و روشهای دیگری نیز بکار بردند تا سایر تحریکات محیطی را به حداقل برسانند.
نتایج این آزمایشات نشان داد که افراد در این حالت دچار یکسری توهمات شدند، یعنی تحریکاتی را احساس می‌کردند که وجود خارجی نداشتند، تغییرات عاطفی مثل ترس، اضطراب و افسردگی در آنها بوجود آمده و ناراحتیهای جسمی احساس کردند. این شرایط به قدری آزار دهنده شد که آزمودنیها با وجود وعده دریافت دستمزد عالی حاضر به ادامه آزمایش نشدند. اجرای همین آزمایش روی برخی حیوانات منجر به مرگ آنها شد.

کشف این مطلب اساسی که افراد بشر با یکدیگر فرق دارند قسمتی از میراث روان شناسی جدید است. اگر چه فیلسوفان گذشته درباره اینکه آیا تفاوتهای فردی در رفتار و استعداد فطری است یا اکتسابی، بحث نموده‌اند ولی بر همه مسلم بود که بین افراد بشر تفاوت وجود دارد. با وجود این عقاید فیلسوفان و پیشرفتهایی که در این زمینه به عمل آمده بود توجه واقعی به اختلاف فردی در اوایل قرن نوزدهم ظاهر شد. فیلسوفان و علما تا به امروز همواره در جستجوی مجموعه‌ای از قوانین کلی بوده‌اند که بوسیله آن بتوان رفتار بشر را توجیه نمود.

آنها به اختلافات موجود در افراد کمتر علاقه و توجه نشان داده‌اند. متاسفانه قوانین کلی هم قادر به توجیه واضح و کامل رفتار انسان نیست و پیشرفت واقعی هنگامی میسر می‌شود که این قوانین کلی را با در نظر گرفتن خصوصیات افراد کامل کنیم. برای شناخت واقعی انسان باید رابطه بین متغیرهای شخصیت با خصوصیات منحصر به فرد جسمانی و اجتماعی که در تاریخچه زندگی هر فرد موجود است را مورد تحقیق قرار دارد. به عبارت دیگر برای دست یابی به تفاوتهای فردی روش جامعی در دست است.

سیر تحولی

بشر همیشه از اختلافات موجود بین افراد آگاه بوده است. در بعضی از نوشته‌های قدما این آگاهی به خوبی دیده می‌شود. برای مثال افلاطون معتقد بود که تفویض حرفه به افراد باید بر حسب قابلیت و شایستگی آنها صورت گیرد. او در کتاب جمهوریت پیشنهاد می‌کند که از داوطلبان استخدام در ارتش آزمایش استعداد سربازی به عمل آید و آنها را بر اساس این آزمایش انتخاب کنند. ارسطو درباره اختلافات موجود در جوامع مختلف مطالبی نوشته و به تفاوتهای نژادی، جنسی و اجتماعی اهمیت داده است.

در قرون وسطی شناسایی اختلافات فردی جای خود را به قوانین کلی فلسفی درباره رفتار بشر داد. در قرن هجدهم افرادی مانند روسوهربارت توجه مجدد به این مطلب را برانگیختند. ولی با این وجود حتی در قرن نوزدهم نیز توجه واقعی به این امر آن طور که باید مبذول نمی‌شد. تفاوتهای فردی برای اولین بار بر اثر یک تصادف جالب توسط علوم نجومی اندازه گیری شد. در سال 1796 ستاره شناسی به نام ماسلکین همکار خود را این دلیل که مشاهدات او روی حرکات ستارگان یک ثانیه اختلاف داشت اخراج کرد.

در سال 1816 بیس که او نیز ستاره شناس بود به این نتیجه رسید که معمولا در مشاهدات افراد اختلافاتی وجود دارد. او برای اثبات این عقیده شواهد زیادی جمع آوری کرد. این کشف علم نجوم در تحقیقاتی که بعدها در زمینه روان شناسی تجربی راجع به سرعت عکس‌العمل افراد تاثیر بسزایی داشت. کاتل که در اولین لابراتور روان شناسی شاگرد ونت بود اولین تحقیق علمی درباره سرعت عکس‌العمل را انجام داده است. کارهای کاتل منجر به تحقیق و اندازه گیری اختلافات فردی در زمینه‌های دیگری از جمله هوش شد.

تفاوتهای فردی در شخصیت

افراد از لحاظ ویژگیهای شخصیتی متفاوت از یکدیگر هستند و تفاوتهایی دارند. بررسی تفاوتهای افراد در زمینه ویژگیهای شخصیتی توسط روان شناسان شخصیت انجام گرفته است. افراد از لحاظ ویژگیهایی چون درونگرایی یا برونگرایی، انعطاف پذیری و... با یکدیگر تفاوت دارند.

تفاوت فردی در هوش

افراد مختلف در سطوح مختلف هوشی متفاوت از یکدیگر هستند. بررسی تفاوت افراد از لحاظ هوشی منجر به تهیه ابزارهای مناسب برای سنجش هوش گردید. افراد را از لحاظ درجه هوشی می‌توان از عقب مانده شدید تا هوش بسیار بالا و نبوغ طبقه بندی کرد. همچنین افراد می‌توانند از لحاظ جنبه‌های مختلف هوش متفاوت باشند. برخی دارای هوش عملی بالایی هستند و برخی از لحاظ هوش کلامی بالاتر هستند.

تفاوهای فردی از لحاظ انگیزش

افراد از لحاظ درجه انگیزش نیز متفاوت از یکدیگر هستند. برخی افراد از لحاظ سطح انگیختگی بالاتر هستند یعنی میزان انگیختگی آنها بالاتر از دیگران است و برخی افراد برعکس. همچنین از لحاظ انواع انگیزش نیز افراد می‌توانند تفاوتهایی با یکدیگر داشته باشند. برخی افراد از انگیزش پیشرفت بالایی برخوردارند. برخی از انگیزش پیوند جویی بالا و برخی از لحاظ انگیزش قدرت.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com