امروز پنجشنبه 24 آبان 1403 http://file.cloob24.com
0

چکیده

فرهنگ صحیح مصرف، مساله ای چندبعدی است که مهم ترین ابعاد آن فرهنگی، ساختاری، اقتصادی، آموزشی و عملکردی در تناسب و ارتباط مستقیم با ارکان پنجگانه ی مدیران و معلمان، برنامه ریزی ها و کتب درسی، تعامل نهادهای متولی جامعه پذیری، اصول فکری-اخلاقی و رفتاری قرار می گیرد و مستلزم مدیریت توانمند و داشتن برنامه ریزی های خلاقانه ی متناسب با امکانات و فرهنگ های قومی و محلی، همسویی رسانه ملی با آموزه های واقع گرایانه ی خانواده ها به صورت عملگرا می باشد.

آموزش و پرورش به عنوان یکی از متولیان قدرتمند و گسترده می تواند با ایجاد اصلاحات و تغییراتی در ابعاد مختلف خود، الگوی مصرف صحیح را تقویت، ترویج، آموزش، تعمیق و تفهیم نماید. در این راستا اندیشه و رفتار مدیران و معلمان، اجرای اصول مصرف بهینه، تشویق دانش آموزان، کاهش نشریات،کتب و پایه های غیرضروری یا واگذاری آنها حائز اهمیت بسیارند.

0

تعاریفی که از کلمه مدیریت وجود دارد نشان می دهد که ماهیت وجودی آن از کنار هم قرار گرفتن و ترکیب شدن چندین عامل بر مدار هدف یا اهدافی مشخص شکل می گیرد. به این معنا و با رویکردی استراتژیک می توان مدیریت آموزش را بر مبنای ارتباط بین ماموریت و استراتژی سازمان با نیازهای آموزشی نیروی کار حال و آینده تعریف نمود.

چکیده

تعاریفی که از کلمه مدیریت وجود دارد نشان می دهد که ماهیت وجودی آن از کنار هم قرار گرفتن و ترکیب شدن چندین عامل بر مدار هدف یا اهدافی مشخص شکل می گیرد. به این معنا و با رویکردی استراتژیک می توان مدیریت آموزش را بر مبنای ارتباط بین ماموریت و استراتژی سازمان با نیازهای آموزشی نیروی کار حال و آینده تعریف نمود. این رویکرد به سازمان کمک می‌کند تا اطمینان یابد که آیا می‌تواند برنامه‌های کسب و کار آتی خود را در قالب هدفهای مالی، تولیدی، ترکیب فرآورده‌ها، فن‌شناسیها و منابع مورد نیاز بخوبی تعریف و به مرحله اجرا در آورد؟ مبنای نظری این کار، تلفیق عملی نظام آموزش و فرایندهای آن با استراتژیهای راهبردی سازمان است و بر این اساس اگر چه نظام آموزش باید قادر باشد ضمن پاسخگویی به سوالات کلیدی و بررسی شیوه های بهبود عملکرد کیفی کارکنان، با فرصتها و تهدیدات محیطی، هماهنگی مناسب پیدا و ماموریت خود را در شرایط مختلف، منطبق با راهبرد کلی سازمان ایفا نماید ولی باید پذیرفت که بدون انجام مدیریت مناسب که مبنای آن تفکر استراتژیک است امکان برنامه‌ریزی و اجرای متعهدانه وجود نخواهد داشت و طبیعی است آن دسته از برنامه‌هایی که فاقد این مبنا باشند، از اثربخشی لازم برخوردار نبوده و بالطبع تامین کننده اهداف سازمان نیز نخواهند بود. مولفان در این مقاله برآنند است تا ضمن بررسی چگونگی تعامل نظام آموزش کارکنان و استراتژیهای سازمانی، به تشریح مدیریت آموزش و نقش آن در این فرایند بپردازند.