قشربندی تفاوت و نابرابریهای اجتماعی
مفهوم قشر یا لایه و قشر بندى از زمینشناسى گرفته شده و طى آن جامعه به لایههاى زمین تشبیه شده است.همانند لایههاى Aو B و C در زمینشناسى، اعضاى جامعه نیز به لایهها و قشرهاى بالا، متوسط و پایین، طبقه بندى مىشوند(رفیع پور، 1372: 440).قشر بندى، در دانش اجتماعى، نظام خاص مبتنى بر نابرابرى اجتماعى و رده بندى گروهها و افراد برحسب سهم آنان از دست آوردهاى مطلوب و حائز ارزش اجتماعى است. (ساروخانی، 1370: 731)
اساس قشربندی جامعه، کمیابی و محدودیت و نابرابری در برخورداری از امکانات مزیت دار و ارزشمند است.هر جامعه متناسب با اعتبار و ارزشى که براى یک پایگاه خاص قایل است، سهمى از مزایا و پاداشهاى کمیاب ومقبول و مطلوب همچون قدرت (اقتدار رسمى ناشى از یک موقعیتیا توانایى پیشبرد ایدهها و اهداف به رغم مخالفت احتمالى دیگران)، ثروت و دارایى (حقوق اساسى یا امکان تصرف فرد در اموال و خدمات)، منزلت اجتماعى (قضاوتى که به موجب آن، جامعه یک پایگاه را بر دیگر پایگاهها ترجیح مىدهد و حیثیت، اهمیتیا محبوبیتبیشترى براى آن لحاظ مىکند) و پاداش روانى (عایدى یا واکنش غیر مادى همچون احترام، افتخار، امنیت، استقلال و آزادى عمل که مایه خردسندى و رضایتخاطر فرد مىشود.) به او اختصاص خواهد داد.
دارندگان سهمیههاى مشابه از این مزایا و پاداشها، علىرغم پایگاههاى متفاوت، لایهها یا قشرهاى گوناگون یک جامعه را تشکیل مىدهند. از این منظر، هر جامعه از قشرهاى متفاوتى ساخته شده است که با نظمى رتبهبندى شده، بر پایه سهمیه اختصاصى خود از پاداشهاى فوقالذکر در یک نظام سلسله مراتبى آرایش یافته است. دارونیست های اجتماعی معتقدند که انسان مانند سایر حیوانات و نباتات باید رده بندی شود و در جریان انتخاب آنهائیکه در مرتبه بالاتری قرار میگیرند طبیعتاً بر دیگران ارجحیت دارند. بنابراین کسانی که استعدادهای طبیعی دارند فرمانروا و آنانی که از استعدادهای طبیعی بی بهرهاند تودههای کارکن را تشکیل میدهند. از نمایندگان مشهور این طرز تفکر میتوان اسپنسر , باگهموت , کمپلوویج ,راتزنهوفر , فرانگلین وارد, وودبری اسمال و سامنر را نام برد.قشربندى تفاوت: منظور از تفاوت، تمایز و دسته بندى اسمى است; براى مثال راننده تاکسى با بقال به لحاظ شغلى متفاوتند، ولى از نظر رتبه اجتماعى یکسان تلقى مىشوند و از پایگاه اجتماعى برابرى برخوردارند، این نوع تفاوت از موضوع بحثخارج است.
انسانها به طور طبیعى از توانمندىهاى متفاوتى برخوردارند.در نتیجه نابرابرى نیز طبیعى به نظر مىرسد، لیکن نابرابرى همواره به تفاوتهاى طبیعى مستند نیست.به قول لنسکى «هر چند قشربندى اجتماعى مىتواند در آغاز مبتنى بر کار، توان، استعداد و وظیفه فرد باشد; اما پس از چندى تثبیت مىشود و در نتیجه امتیازات بدون توجه به این معیارها و صرفا در نتیجه وضع ثبیتشده قشربندى توزیع مىشوند» (ساروخانی، همان: 733).
نابرابرى: نابرابری مسئله جداناشدنی از انسان و جامعه انسانی است و به تمایزاتى اطلاق مىشود که صرفا اسمى نیستند، بلکه رتبهاى هستند، این تمایزات دو گونهاند: الف) نابرابرى طبیعى: انسانها به طور طبیعى از نظر توانایىهاى جسمى و فکرى نابرابرند; براى مثال روان شناسان بهره هوشى، (i. Q) افراد مختلف را داراى مراتب مختلف مىدانند(احمدی، 1366: 67).
ب) نابرابرى اجتماعى: عبارت است از تفاوتهاى رتبهاى افراد جامعه که مستند به پایگاه اجتماعى است و از مناسبات اجتماعى ناشى مىگردد، همانند فقیر و ثروتمند.مفهوم قشربندى در این مورد خاص دارای منشا درونی و بیرونی است.
1- نابرابری بیرونی: این نوع نابرابری که از بیرون بر فرد تحمیل می شود از تبعیض آمیزترین نابرابری هاست و به پایگاه محول فرد مربوط می گردد. سن، جنسیت، قومیت، نژاد، رنگ، مذهب، زبان و طبقه و سایر ویژگی های انتسابی فرد موجب می گردد تا او موقعیت ها و تولیدات مختلف مادی، سیاسی، اطلاعاتی و اجتماعی را به دست آورد یا از دسترسی به آنها محروم گردد.
2- نابرابری درونی،: این نوع نابرابری که بیشتر مختص جامعه مدرن است، ناشی از تقسیم کار اجتماعی و ویژگی های اکتسابی در جامعه است. از آن حیث که استعداد افراد و توانایی آنان و نیز کارکرد و نقش هر کس در جامعه متفاوت است به اقتضای این تفاوت از بهره های متفاوت مادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی برخوردار می گردد. این نوع نابرابری اگر در مسیر صحیح هدایت شود و هر کس بتواند استعدادهای خود را در فضایی سالم شکوفا کند و همگان از حداقل شرایط و مواهب انسانی برخوردار باشند، عین عدالت است و نابرابری است که باید باشد تا جامعه بتواند ادامه حیات دهد.
علل و عوامل نابرابری:
درباره علل نابرابری ایده ها و تصورات و نظریات زیادی وجود دارد. ازاندیشه های ارسطویی که نابرابری را مطلقا لازم می دانستند تا فیلسوف مشهور دیوید هیوم، که 4 عامل مادی (تقاضا زیادی و عرضه کم) روانی (انسان زیادت طلب)، اجتماعی (قوانین و هنجارهای خاص) و سیاسی (قدرت) را در این باره مورد تاکید قرارداده و تالکوت پارسونز جامعه شناس معاصر که نابرابری را به 4 علقه انسانی (مادی سیاسی اجتماعی و فرهنگی) و عدم تناسب تولیدات جامعه و نیاز انسانها در مورد این 4 علاقه مربوط دانسته است.
کارل مارکس و اندیشه کمونیستی که بر این ایده بود که نابرابری باید برای همیشه در جامعه انسانی ریشه کن شود، به جد در حیطه عمل و نظر شکست خورد. اما این مسئله انکار ناشدنی است که نابرابری و احساس نابرابری می تواند کم و زیاد شود. می شود از شدت و گسترش آن جلوگیری کرد و می شود تا حدی عدالت را رعایت کرد! اما هرگز جامعه ای بدون نابرابری نمی توان فرض کرد از یکسو نابرابری درونی که لازمه جامعه است و از سوی دیگر نابرابری بیرونی نیز که به انسان و جامعه او پیوست خورده است، همراه همیشگی آدمی است.
به نظر کارکرد گرایان نابرابری و قشربندی اجتماعی دارای ضرورت کارکردی است و وسیلهای است تا در جامعه بهترین موقعیت های اجتماعی توسط شایسته ترین افراد اشغال شود و بدین ترتیب موجبات تفاهم و وفاق اجتماعی بین اعضاء جامعه را فراهم آورد.، موقعیتهاى اجتماعى از نظر شرایط، حساسیت تصمیمگیرى، سختىها، خطرات و توبیخها در صورت تصمیمگیرى غلط...یکسان نیستند و لذا باید تشویقها نیز متناسب با وضعیت موقعیتها باشند(رفیع پور، همان: 443) بنابراین نقش های پر ارزش تر و با اهمیت تر پاداش بیشتری از جامعه دریافت میدارند و در نتیجه وجود تفاوتهای طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی کاملاً طبیعی و ضروری میباشد.
این طرح کلى یعنى نابرابرى توزیع امتیازات، که تا حدى تابع تفاوتهاى فردى در ویژگىهاى زیستى و خصوصیات اکتسابى است، در همه جوامع شناخته شده - قطع نظر از معیار توزیع آن - مبناى عمل بوده است.
به نظرروسودوگونه نابرابرى میان انسانها وجود دارد: یکى جسمى که از طبیعت مایه مىگیرد و تفاوت در سن و سلامت، نیروى بدنى و کیفیات ذهنى یا روحى را شامل است و گونهاى دیگر که مىتوان آن را نابرابرى اخلاقى یا سیاسى نامید که مبتنى بر نوعى قرارداد است که در نتیجه آن توافق و تراضى انسانها ایجاد و یا دستکم، مجاز مىگردد و شامل امتیازات متفاوتى است که برخى افراد به زیان دیگران از آن بهرهورند; مانند ثروتمندتر، قدرتمندتر و محترمتر از دیگران بودن یا حتى دیگران را به اجبار به اطاعت و فرمانبردارى واداشتن. (تامین، 1373: 16)
جلوه هاى نابرابرى: نابرابرى در برخوردارى از مزایا و پاداشهاى اجتماعى را مىتوان به روشنى، در قالب برخى از تظاهرات عینى آن تحت عنوان «سبک زندگى» مشاهده نمود. عواملى همچون امکان برخوردارى از تحصیلات، فرصت انتخاب در ازدواج، کیفیت بهرهگیرى از اوقات عمر، میزان برخوردارى از امکانات و سرمایههاى اولیه، قدرت تحرک اجتماعى، نحوه گذران اوقات فراغت، مصرف کالاى فرهنگى، میزان مصرف پروتئین، تحمل فشارهاى جسمى و روحى، محله مسکونى، نوع مسکن، نوع مرکب و دهها مقوله دیگر در قالب یک هیئت تالیفى نسبتا موزون، آینهاى است که چهره پایگاهى افراد را منعکس مىسازد و با صد زبان بر قشربندى نظام اجتماعى شهادت مىدهد.
«هر یک از این امکانات روى بقیه تاثیر مىگذارد. تولد در خانوادهاى مرفه امکان ادامه دادن به تحصیلات عالى را به نحو چشمگیرى افزایش مىدهد. داشتن تحصیلات عالى نیز به سهم خود، دسترسى به مشاغل پردرآمدتر را براى شخص آسان مىکند و این خود بر فرایند انباشت ثروت، علاوه بر آنچه که از راه میراث خوارى نصیبش مىشود، اثر مىگذارد. میزان ثروت و میزان تحصیلات نیز بر سلامتى شخص بىتاثیر نیستند و طول عمرش را زیادتر مىکنند.» (همان: 94).
پیامدهاى نابرابرى: میزان اعتقاد به عملکرد منطقى یک نظام و عدالتورزى آن در توزیع مزایا و پاداشهاى اجتماعى در کم و کیف مشارکت، احساس مسؤولیت، تعهدمندى اعضا به ایفاى نقشهاو وظایف اجتماعى و نیز تایید و همسویى با ارزشها و آرمانهاى آن، تاثیر مستقیم دارد. «هر اندازه جامعهاى منابع مادى و امتیازات معنوى را نابرابر توزیع کند، به همان نسبت نیز تعداد اعضایش، که ارزشهاى آن جامعه را بپذیرند و به آنها احترام بگزارند و حاضر باشند در راه آرمانهایش فداکارى کنند، کمتر خواهد بود... و اگر نابرابرى ارزیابى پایگاهى عده زیادى از اشخاص را متقاعد کند که در جامعهاى غیر عادلانه زندگى مىکنند، نتیجه این اعتقاد به تضعیف جامعه منجر خواهد شد. لذا، واکنشهاى اخلاقى گروههاى محروم و تهیدستبر محصول نهایى قشربندى اثر منفى دارد.» (همان: 185).
به طور کلى، هر نظام اجتماعى براى جلب رضایت عموم و سوقدادن آنها در طریق نیل به اهداف و غایات مورد نظر، به توجیه و مشروعسازى نابرابرىهاى مشهود و پیامدهاى آن نیاز مبرم دارد. اتخاذ سیاستهاى اقناعى، مهمترین ابزارى است که مىتواند ناخرسندى عمومى را مهار کند و از تراکم روزمره آن، که در دراز مدت به بروز بحرانهاى بنیانکن و تحولات اساسى در جامعه منتهى مىشود، مانع گردد.
منابع و مآخذ:
1- تامین، ملوین، جامعهشناسى قشربندى و نابرابرىهاى اجتماعى، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، 1373، چ اول ف تهران، توتیا.
2- احمدى، على اصغر، 1366، روانشناسى - (چاپ اول)، سازمان تالیف کتب درسی .
3- رفیع پور، فرامرز،1372، آناتومى جامعه، چ اول،تهران، شرکتسهامى انتشار.
4- ریتزر، جورج، نظریههاى جامعهشناسى در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثى 1374، تهران، علمى.
5- ساروخانى، باقر 1370، دائره المعارف علوم اجتماعى، چ اول، تهران، مؤسسه کیهان.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 29 بهمن 1402 (20:16)
- گزارش تخلف مطلب