امروز یکشنبه 16 دی 1403 http://file.cloob24.com
0

بازاریابی الکترونیک: برقراری ارتباط با مشتریان اهمیت برنامه‌ریزی برای بازاریابی در چند سال اخیر رشد فزاینده‌ای داشته است. در بازاریابی ابتدا باید هویت هر مشتری را مشخص کنید و خصوصیات هر یک از آن‌ها را به طور مجزا مورد بررسی قرار دهید. هرچه میزان ارتباط برقرارشده میان شما و مشتری‌تان نزدیک‌تر و صمیمی‌تر باشد، به همان نسبت می‌توانید آن‌ها را به سازمان خود وابسته کنید. برقراری این ارتباط صمیمی نیازمند کسب اطلاعات دقیق از مشتریان‌تان است. بازاریابی اینترنتی – بازاریابی الکترونیک - امکانات و تسهیلات جدیدی را برای رسیدن به این هدف فراهم آورده است. بازاریابی الکترونیک فرآیندی بیشتر از بازاریابی سنتی از طریق فناوری اینترنت است. این روش ارتباط دوجانبه میان شما و مشتریان‌تان برقرار می‌کند. در این نوشتار چند سوال اساسی درباره‌ی بازاریابی نوین مورد بررسی قرار می‌گیرد: " بازاریابی الکترونیک چیست؟ "، " چه امکاناتی را در اختیار سازمان‌ها می‌گذارد" و "چگونه ارتباط متقابل شما و مشتری را حفظ خواهد نمود؟ "، سپس عواملی با اهمیت در بازاریابی الکترونیک معرفی می‌شوند. بازاریابی الکترونیک چیست؟

0

اهمیت برنامه‌ریزی برای بازاریابی در چند سال اخیر رشد فزاینده‌ای داشته است. در بازاریابی ابتدا باید هویت هر مشتری را مشخص کنید و خصوصیات هر یک از آن‌ها را به طور مجزا مورد بررسی قرار دهید. هرچه میزان ارتباط برقرارشده میان شما و مشتری‌تان نزدیک‌تر و صمیمی‌تر باشد، به همان نسبت می‌توانید آن‌ها را به سازمان خود وابسته کنید. برقراری این ارتباط صمیمی نیازمند کسب اطلاعات دقیق از مشتریان‌تان است.
بازاریابی اینترنتیبازاریابی الکترونیک - امکانات و تسهیلات جدیدی را برای رسیدن به این هدف فراهم آورده است
.
بازاریابی الکترونیک فرآیندی بیشتر از بازاریابی سنتی از طریق فناوری اینترنت است. این روش ارتباط دوجانبه میان شما و مشتریان‌تان برقرار می‌کند.
در این نوشتار چند سوال اساسی درباره‌ی بازاریابی نوین مورد بررسی قرار می‌گیرد: " بازاریابی الکترونیک چیست؟ "، " چه امکاناتی را در اختیار سازمان‌ها می‌گذارد" و "چگونه ارتباط متقابل شما و مشتری را حفظ خواهد نمود؟ "، سپس عواملی با اهمیت در بازاریابی الکترونیک معرفی می‌شوند.

0

ذوب: تبدیل شدن ماده،از حلت جامد به مایع در اثر گرما را ذوب می گویند.ذوب شدن یک ماده ی جامد،یک پدیده ی گرماگیر استیعنی جسم حامد برای تبدیل شدن به مایع، گرما می گیرد و به دمایی که ماده ی جامد در آن دما ذوب می شود، نقطه ی ذوب می گوییم.

نام ماده

آهن

اکسیژن

یخ

الکل

گوگرد

نقطه ی ذوب

(c)

1535

218-

0

117-

119

انجماد: وقتی یک مایع را به اندازه ی کافی سرد کنیم به جامد تبدیل می شود.تبدیل شدن ماده،از حالت مایع به جامد را انجماد می گوییم.عمل انجماد عکس عمل ذوب است. انجماد یک مایع، یک پدیده ی گرماده است یعنی جسم مایع برای تبدیل شدن به جامد،گرما از دست می دهد،به دمایی که ماده ی مایع در آن دما به جامد تبدیل می شودهنقطه ی انجماد می گوییم.

نکته: تمام مواد جامد را در شرایط عادی نمی توان ذوب کرد. مانند چوب.

دو روش برای تغییر دادن نقطه ی ذوب و انجماد:

1- ناخالصی ها: وجود ناخالصی ها سبب کاهش نقطه ی انجماد و دیرتر جامد شدن می شود. مثلا آب شور دیرتر از آب باران یخ می زند. به طور کلی ریختن و حل کردن هر ماده ای در آب باعث پایین آمدن نقطه ی انجماد می شود.

2- فشار: افزایش فشار در بیشتر موارد باعث افزایش نقطه ی ذوب و انجماد می شود.در این بین،آب یک استثنا است. فشردن یخ باعث آب شدن آن می شود،وارد آمدن فشار باعث پایین آمدن نقطه ی انجماد و ذوب آب می شود.

تبخیر: تبدیل شدن ماده ی مایع به گاز را در اثر گرما تبخیر می گویند. تبخیر یک پدیده ی گرما گیر است.

تبخیر مایعات در همه ی دماها انجام می شود.

میزان تبخیر از سطح یک مایع و سرعت تبخیر آن، به عوامل زیر بستگی دارد:

1- فشار:هرچه فشار هوا بیش تر باشد میزان تبخیر از سطح مایع کم تر خواهد بود و بلعکس.

2- دمای مایع: هرچه دمای مایع بیش تر باشد مولکول ها راحت تر می توانند از سطح مایع فرار کنند و میزان تبخیر از سطح مایع بیش تر خواهد بود. زیرا گرما سبب افزایش جنبش مولکولی و در نتیجه افزایش سرعت تبخیر می شود.

3- سطح مایع: هر چه سطح مایع بزرگ تر باشد مولکول های بیش تری با هوا در تماس هستند و می توانند فرار کنند و میزان تبخیر بیش تر خواهد بود.

4- جریان هوا (وزش باد): جریان باد و وزش باد باعث افزایش میزان تبخیر می شود.

5- رطوبت هوا: هرچه مقدار رطوبت موجود در هوا بیش باشد میزان تبخیر کم تر می شود.

6- ربایش مولکولی: هرچه نیروی ربایش مولکول های مایعی کم تر باشدهتبخیر آن سریع تر انجام می گیرد.

سرعت تبخیر (الکل) سرعت تبخیر (استون) سرعت تبخیر (اتر)

جوشیدن: وقتی به مایع گرما می دهیم میزان حرکت و جنبش مولکول های ریاد می شود. اگرمولکول ها به اندازه ی کافی گرما جذب کنند،مقدار جنبش آن ها به اندازه ای می شود که نیروی ربایش بین مولکول ها دیگر نمی توانند ان ها را در کنار هم نگه دارد در نتیجه مولکول های مایع از هم دور می شوند در این حالت مایع به گاز تبدیل می شود.به دمایی که در آن تمام مایع به گاز تبدیل می شود، نقطه ی جوش می گویند.

نام ماده

استون

الکل

آب

گوگرد

نقطه ی جوش(c)

56

78

100

445

میعان: تبدیل شدن ماده از حالت گاز به مایع را میعان می گویند. چون مولکول ها در حالت گاز دارای سرعت و انرژی جنبشی زیادی هستند برای تبدیل به مایع باید سرعت مولکول های آن کاهش یابد تا نیروی ربایش بین مولکول ها بتواند مولکول ها را کنار هم نگه دارد.

تقطیر: به عمل تبخیر و میعان متوالی (پشت سر هم) مایع، تقطیر می گویند. یعنی اگر آبی را به بخار(تبخیر) و بعدبخار را به روش سرد کردن(میعان) به مایع تبدیل کنیم به این روش تقطیر می گوییم. به آبی که از طریق تقطیر به دست می آید، آب مقطر می گویند.

نکته: نوشیدن مداوم آب مقطر (آبی که هیچ گونه مواد معدنی ندارد) برای سلامتی زیان آور است.

تصعید (فرازش): بعضی از از مواد می توانند مستقیما از حالت جامد به حالت گاز درآینده مثلا اگر یک قرص نفتالین را مدتی در یک ظرف در باز قرار دهید قرص ها روز به روز کوچک تر می شوند. نفتالین جامد،بدون ذوب شدن، مستقیما به گاز تبدیل می شود به تبدیل مستقیم جامد به گاز،تصعید(فرازش) گویند.

چگالش: به عکس عمل تصعید،یعنی تبدیل مستقیم گاز به جامد، چگالش می گویند و یک تغییر گرماده است. برفکی که در یخ ساز یخچال مشاهده می شود حاصل چگالش بخار آب، یعنی تبدیل مستقیم بخار آب به یخ است.

تغییرات گرما گیر و تغییرات گرماده:

ذوب، تبخیر و تصعید تغییراتی گرما گیر هستند.

انجماد، میعان و چگالش تغییراتی گرماده هستند.

چگالی: چگالی یک جسم،جرم یا مقدار ماده ای است که در واحد حجم آن وجود داردو معمولا برحسب گرم بر سانتی متر مکعب بیان می شود. مثلا وقتی می گوییم آهن از چوب سنگین تر است منظور این است که اگر دو حجم مساوی از آهن و چوب را داشته باشیم جسم آهنی سنگین تر است.

چگالی یک جسم که جرم واحد حجم آن جسم است از رابطه زیر به دست می آید.

(گرم) جرم

= چگالی

(سانتی متر مکعب) حجم

به جز یک دو استثنا، در اکثر موارد چگالی جامدات بیش تر از مایعات و چگالی مایعات بیش تر از گازها است علت این امر فاصله کم مولکول ها در جامدات نسبت به مایعات و در مایعات نسبت به گازها می باشد.

اثر گرما بر حجم مواد: وقتی دمای ماده ای بالا رود جنبش مولکول های آن زیادتر می شود و با افزایش جنبش مولکول ها با هم بیش تر و شدید تر شده و در نتیجه از هم دور می شوند و با دور شدن مولکول ها از هم فضای خالی آن ها بیش تر می شودو ربایش آن ها کم می شود. بنابراین حجم ماده افزایش می یابد. اما با سرد شدن جنبش مولکول های آن کم تر و حجم ماده کوچک تر می شود البته در این میان دو استثنا وجود دارد: آب و لاستیک

رفتار غیر عادی آب: هنگامی که حجم مشخصی از آب خالص را سرد کنیم تا دمای 4 درجه ی سانتی گراد حجم آن کاهش پیدا می کندو منقبض می شود. اما اگر به سرد کردن ادامه دهیم برخلاف آن چه انتظار داریم با سرد شدن آب از دمای 4 درجه تا دمای صفر درجه حجم آب افزایش می یابد تا این که در دمای صفر درجه آب یخ می زند و حجم آن به بیش ترین مقدار ممکن می رسد. وقتی آب یخ می زند حجم آن افزایش یافته و سبک شده و برروی آب می آید به همین دلیل است که آب برخلاف دیگر مایعات از بال یخ می زند و یخ واقع در سطح آب مانند عایقی عمل می کندکه مانع ورود سرما به بخش زیرین آب می شود و از طرفی چون آب 4 درجه دارای بیش ترین چگالی است کف دریاچه می ماند حتی وقتی که آب بالای دریاچه یخ زده است زیر این لایه ی یخ ماهی ها به زندگی خود ادامه می دهند،پس رفتار غیر عادی آب اهمیت زیادی برای موجودات آبزی دارد.

0

برخی ازدلایلی را که آموزگاران را بر آن داشته تا ازاین مقطع بگریزند به شرح ذیل دسته بندی می کنیم:

1) عدم نگرش مثبت وبنیادی (عملی نه شعاری) مسئولین وبرنامه ریزان آموزش وپرورش به این مقطع.

2) کارسنگین وطاقت فرسا درطول هفته وبه مدت شش روزکه درمقایسه با سایرمقاطع یک نوع تبعیض و نا برابراست.برای مثال اکثرهمکاران مقاطع راهنمایی ومتوسطه دردو الی سه روز و یا حداکثرچهار روزدرهفته موظف خود را به پایان می رسانند و سایر روزهای هفته را به امورات شخصی می پردازند.اکنون با توجه به تغییرات محتوای مواد آموزشی،آموزگاران ابتدایی علاوه بر شش روز تدریس درهفته،باید بسیاری ازروزهای جمعه وتعطیلی را نیزدردوره های ضمن خدمت بگذرانند!یعنی هفت روزکار و فعالیت بدون وقفه درهفته بدون استراحت وتجدید قوا!(بسیاری ازآموزگاران به علت ساکن بودن درروستا ها،لاجرم خانواده را رها نموده وبا تحمل هزینه های فراوان ودیگرمشکلات باید دراین کلاس ها حضوریابند؛ چون بخشنامه است!)

3) دردرجه ی دوم قرارداشتن مشکلات این مقطع به نسبت مقاطع راهنمایی ومتوسطه.

4) احتساب شش ساعت تدریس درروزبرای نیروهای راهنمایی ومتوسطه،اما چهارساعت برای معلمان ابتدایی.این درحالی است که اختلاف مدت زمان ورود وخروج ما فقط پانزده دقیقه است.ولی اختلاف دراحتساب دو ساعت درروزاست! چرا وبه چه دلیل!؟

5) نبودن مزایای غیرمستمرمانند اضافه تدریس،حق آزمایشگاه، کارگاه و...وقانع بودن با همان حداقل حقوق ثابت.اگراغراق نباشد بسیاری ازهمکاران دیگرمقاطع شاید به اندازه وگاهی هم بیشترازحقوق ومزایای همکاران ابتدایی مزایای غیرمستمردریافت می کنند و چند روز درهفته نیزبیکارخواهند بود!

6) شرایط سخت وطاقت فرسا درروستاهای دورافتاده ونبودن هیچ گونه امکانات وتسهیلات رفاهی که باید آموزگاران با آن دست و پنجه نرم کنند.دراین میان کم نیستند آموزگارانی که طعمه ی چنگال و دندان های تیزگرگ های بی رحم شده اند،یا دردره های عمیق براثرحوادث دلخراش رانندگی ماشین ها ی فرسوده جان باخته اند، یا دراثریک آپاندیس ساده یا گزش یک حشره یا جانور سمی زندگی را به درود گفته اند،یا درگردنه ها گرفتارکولاک برف، ناپدید وجسدشان دربهارپیدا شده است، یا برای نجات دانش آموزان خود طعمه ی رودخانه ها و شعله های آ تش شده اند و...!

7) واقعیت امراین است، جزدرموارد نادرچند هنردریک انسان جمع نمی شوند.مثلا هنرمند، ورزشکاروقاری قرآن خوب باشد و از سوی دیگریاضی،علوم تجربی،علوم اجتماعی،ادبیات، دینی و...رابه طورمطلوب به نوآموزان بیاموزد. اما ازیک آموزگارابتدایی این انتظارمی رود؛ یعنی باید هنرمند، ورزشکار، قاری قرآن،عالم درعلوم تجربی، اجتماعی،دینی،ریاضی و...باشد وازهمه مهمتر باید متخصص دربیان مفاهیم به زبان کودکانه باشد! به قول مولوی:" چوبا کودک سرو کارت فتاد هم زبان کودکی باید گشاد " آیا چنین امری ممکن است؟! به جرأت می توان گفت اگربه دلیل نبودن شغل وتنگی معیشت نبود کمتر آموزگاری به چنین امری مبادرت می ورزید.آیا این پدیده موجب پویایی امرتعلیم وتربیت خواهد شد یا به عکس آموزش وپرورش را با چالشی بزرگ مواجه خواهد ساخت؟ ودهها پرسش دیگردراین زمینه؟؟

8) انتظاربیش ازحد مسئولین (میزنشینان) و اولیا ازآموزگاران این مقطع با این همه مشکلات.

9) نبودن امکانات وفضای آموزشی مناسب.مشاهدات وتحقیقات انجام شده دال براین است،ساختمان های تازه تأسیس وبا امکانات در اختیارمقاطع دیگرقرارمی گیرد اما مدارس ابتدایی را درساختمان های فرسوده وقدیمی که سال ها ازتاریخ انقضای آن ها می گذرد، سازمان واسکان می دهند؛ چرا که ابتدایی هستند، اشکال ندارد!

10) عدم جذابیت و به روزنبودن محتوای مواد آموزشی دراین دوره.متأسفانه کتب درسی این مقطع بیشتردرجهت انباشتن حافظه ی تراکمی طراحی شده اند وپتانسیل درگیرنمودن نوآموزان را برای رفع نیازها وحل مشکلات فردای خود دربرندارند.درحالی که به گفته ی روسو:"دردوره ی ابتدایی آموزش باید ازطریق امورمحسوس صورت گیرد تا منجربه یادگیری پایدار،بروزخلاقیت ونو آوری شود." یا به قول جان لاک:" آنچه احساس نشود به عقل نمی آید."

11) حاکم نبودن مدیریت علمی واصولی برمدارس ابتدایی که هرانگیزه ای را بالقوه ازمعلم وفراگیرسلب می کند.کسی هم ککی آن را نمی گزد؛ زیرا ابتدایی است اشکال ندارد،هرطورباشد می گذرد!

12)کمبود درآمد با توجه به سختی کار. بحث دراین زمینه وقیاس با دیگرکشورها باعث اطاله ی کلام می شود.

13) وجود تبعیض های روابطی میان همکاران این مقطع. به دلیل نبودن ضوابط وحاکم بودن روابط،بسیاری ازنیروهای متخصص این مقطع درسمت مربی پرورشی،متصدی آزمایشگاه،سمعی وبصری هنرستان ها،کانون ها و...مشغول فعالیت غیر تخصصی هستند.درواقع به نوعی "بیکارپنهان"هستند. این یک آفت بزرگ برای آموزش وپرورش و وسیله ای برای دلسرد نمودن نیروهای دلسوزاست.

14) نبودن امکانات مناسب برای پرکردن اوقات فراغت آموزگاران وفراگیران این مقطع.

15) آموزگاران ابتدایی علاوه برآموزش کودکان باید مانند مادریا پدرمراقب همه چیزکودک باشند. اما درمقاطع دیگرفقط به تدریس مطلب اکتفا می شود.

16) توزیع نابرابرفرصت های آموزشی وتخصیص نیروی انسانی متخصص.اصولا نیروهای با مدارک پایین تحت عناوین(سرباز معلم،پاره وقت،حق التدریس، پیمانی)،معافیت ازتدریس بنا به دلایل پزشکی وغیره را دراین مقطع سازمان می دهند؛ زیرا ابتدایی است،اشکال ندارد! معتبرنبودن مدرک تحصیل همکاران این مقطع ازسوی وزارت علوم وسلب فرصت های مناسب برای ادامه ی تحصیل درمقاطع کارشناسی ارشد و بالاتر ازنمودهای این نابرابری است.

17) درارزیابی ازارزش کارمقاطع تحصیلی،فقط میزان درصد قبولی درکنکورهای سراسری ملاک خواهد بود.دراین میان نیزنقش این مقطع با توجه به نقش بنیادینش درپروسه ی تعلیم وتربیت به چشم نمی آید!

18) نبودن مشاوران، روانشاسان و متخصصان تعلیم وتربیت کودکان دراین مقطع، که به نظرمی رسد وجود این افراد دراین مقطع بیش ازسایرمقاطع ضروری تراست.

19) کمبود یانبودن نهادها و سازمان های پشتیبان برای بهبود کیفیت آموزش وپرورش دراین مقطع.

20) و...

به شمار آوردن مشکلات این مقطع دشوار و شاید هم کاری عبث باشد؛زیرا غمی نیست و می گذرد! اما با تلنگری که به چکیده ای از مشکلات این مقطع زده شد، برمسئولین و دست اندرکاران واجب شده،به جای توجیه ومتهم نمودن " معلول " به دنبال " علت " بوده و در رفع مشکلات گام بردارند.

به نظرنگارنده وقریب به اتفاق همکاران این مقطع،یکی ازمناسب ترین راهکارها وگزینه ها برای جلوگیری ازاین معضل،"تک رشته ای کردن یا تخصصی کردن تدریس دراین مقطع می باشد." این موضوع می تواند عدالت همه جانبه را به دستگاه عظیم و بزرگ آموزش وپرورش ارزانی دارد وازتشدید نابرابری ها جلوگیری نماید. این موضوع شاید تازگی نداشته باشد ودرمقطعی از زمان آزمایش شده باشد.اما براساس شواهد چنین به نظرمی رسد،یکی ازدلایلی را که برنامه ریزان برای ممانعت ازاجرای چنین متد و شیوه ای اقامه کرده اند،همانا " نقش تک الگویی بودن معلم " است. دراین میان ذکرچند نکته ضروری به نظرمی رسد.

*اصولا درهیچ کشوری شاید به اندازه ی کشورما ایران درمورد " اخلاق" بحث وگفتگو نمی شود،اما باید صادقانه وبدون تقدس بخشی به خود وکارخود بپذیریم که هرروزدرجامعه ی ما نابهنجاری بیشتروبیشترمی شود؛ زیرا شالوده وبن مایه ی اخلاق چیزی جز" صداقت" نیست که متأسفانه درتمامی جنبه های زندگی ما بخصوص درامرتعلیم وتربیت این خلاء احساس می شود. حتی در محتوای مواد آموزشی این پارادوکس به چشم می آید که مجال پرداختن به آن نیست.اگرآغازتعلیم وتربیت توأم با صداقت و بر اساس یک دیدگاه " پلورا لیستی " باشد، آنگاه صداقت ودرستی همه چیزرا تحت الشعاع قرارخواهد داد و شخصیت های صادق ساخته و پرداخته می شوند.درغیراین صورت همه چیزکودک تحت تأ ثیرنا ملایمات قرارخواهد گرفت واین یعنی نابودی نسل!شکی نیست که این رسالت خطیر(آموزش براساس صداقت) بردوش معلم است. گاهی درمدارس ابتدایی بخصوص درروستاها پیش می آید که دانش آموزدوره ی ابتدایی را با یک معلم به پایا ن می رساند! اگرخدای ناکرده معلم نتواند "نقش الگویی" خود را به خوبی ایفا کند آنگاه کودکان معصوم به چه سرنوشتی دچارخواهندشد؟برای مثال ممکن است معلمی درخصوص مضرات سیگارمطالب ارزشمندی را به دانش آموزان القاء نماید اما بلافاصله آن ها را مأمورخرید سیگاربرای خود نماید! آیا این عمل هرچند کم ارزش نمی تواند در آینده موجب بسیاری ازتیره روزیهای کودک شود؟ خود ازاین مجمل حدیث مفصل بخوان. آیا نبودن تخصص لازم وتسلط درامرآموزش در این دوره نقش الگویی معلم را با چالش روبه رو نمی سازد؟

آیا ممکن است درهمه جا وهمه وقت درعمل برای فراگیر صادق بود؟

آیا یک معلم می تواند همه ی نیازها ومشکلات کودک را درک نماید ودربرطرف نمودن آن ها بکوشد؟

کجای این موضوع اشکال دارد که دردوره ی ابتدایی نیزآموزگاران متخصص تربیت وبه امرآموزش دراین مقطع بپردازند؟

آیا این پیش فرض و احتمال نیزوجود ندارد که فراگیران ازمیان چند معلم یکی را به عنوان الگو انتخاب نموده ومسیرزندگی خود را به سوی مطلوب سامان دهند؟ کم نیستند دانش آموزانی که با یک آفرین معلم به کمال رسیده اند ویا بسیاری ازکودکان با هوش ما در اثررفتارنامطلوب برای همیشه ازدرس ومدرسه گریخته اند وپشت سرخود را نگاه نکرده اند.

چرا باید واقعیت ها را نپذیرفت؟ درکشورهای هم جوارما که وضعیت آموزشی بهتری دارند،آموزش درابتدایی تخصصی صورت می پذیرد.

*همان گونه که دربحث مشکلات بیان شد،امکان ندارد چند هنردریک معلم جمع شوند مگردرموارد نادر،ازسوی دیگرآموزش و تربیت معلمان ما نیزآن پویایی لازم را نداشته که معلم ازهرلحاظ غنی باشد.همان طورکه درامورتخصصی یک دبیرزبان نمی تواند ریاضی را خوب تدریس کند یا یک دبیرعلوم تجربی نمی تواند،مفاهیم علوم اجتماعی را خوب تفهیم وتوجیه نماید،برای معلم ابتدایی نیزاین موضوع مصداق پیدا می کند.

*براثر ناکارآمد بودن نطام آموزشی ما،این امکان وجود داشته که بسیاری از آموزگاران درطول تحصیل خود دردروس علوم پایه ضعف داشته وضعف آن ها درقالب تبصره های امتحانی (تک ماده، جفت ماده و...) پوشیده مانده واکنون به ناچاردراین مقطع باید این دروس را تدریس نمایند؛ چرا که اشکال ندارد،ابتدایی است وتخصص لازم ندارد! آیا کسی که خوب آموزش ندیده باشد،خوب می تواند آموزش بدهد؟ درمقاطع دیگرتا اندازه ای این پارادوکس به چشم نمی آید وتخصص درتدریس به قوی بودن درمواد درسی دردوران تحصیل ارتباط دارد.

تحمیل چنین شرایطی برمقطع ابتدایی و آموزگاران دلسوزآن وضع آموزش را ازنظر کیفی همان خواهد کرد که نتایجش را در میزان ترک تحصیل دانش آموزان دردیگرمقاطع تحصیلی مشاهده می کنیم!

*نگاه ما به کودک آن نگاهی نیست که کشورپیشرفته بدان می نگرند. آن ها کودک را لیدر،رهبروپیشوای به حق فردای جامعه ی خود می دانند که آینده ازآن اوست وتمام امکانات را دراین راستا به کارمی گیرند؛زیرا به گفته ی ایلیارد آنان معتقدند:" آینده مکانی نیست که بدانجا می رویم،بلکه جایی است که آن را به وجود می آوریم.راه هایی که به آینده ختم می شوند،یافتنی نیستند، بلکه ساختنی اند.ساخت آن ها هم سازنده ی راه وهم مقصد را دگرگون می سازند.حرکت به سوی آینده مستلزم تغییرونوآوری است." ولی نگاه برنامه ریزان ما به کودک،وسیله ای برای "گذرتحصیلی"، بالا جلوه دادن درصدهای غیرواقعی برای توجیه کارخود و... می باشد. این اختلاف کارماست آنان ابزاروامکانات را با این ذهنیت آماده وبه کارمی گیرند که کودک تمامی آینده را دراختیار دارد، اما ما کودک را قربانی مصالح خود می کنیم! یعنی در واقع وبه عمد معلول را متهم نموده و علت را جستجو نمی کنیم!

0

آموزش دو زبانه چیست؟ آیا طرح کار آمدی است؟ اگر این برنامه تعطیل شود، چه خواهد شد؟ اصطلاح آموزش دو زبانه، این روزها آهنگ ضربان قلب مردم را ناخودآگاه سرعت بخشیده است. برخی، سرسختانه در مقابل آن قرار گرفته اند، برخی طرفدار آن هستند و تعداد اندکی نیز موضع بی طرفی اختیار کرده اند. جالب توجه این که به جز آنهایی که مستقیما با آموزش دو زبانه سروکار دارند- یعنی اولیا معلمان و دانش آموزان – بیشتر کسانی که در ایالات متحده آرای تندی علیه آموزش دو زبانه ارائه داده اند، از راه و رسم آن اطلاع چندانی ندارند. پیشوند"دو" در آموزش دو زبانه به معنای این است که دانش آموزان با دو زبان سرو کار دارند و هدف از آن، هموار کردن راه عبور به سمت یادگیری زبان انگلیسی است، اما این شیوه انتقال، متاسفانه بر نظری همه جانبه نسبت به توانش زبانی دانش آموزان بنا نشده است. به رغم این که این شیوه به دلیل عدم توجه به مزایای دو زبانه بودن، ضعیف و ناتوان می نماید، اما فرآیند انتقال به زبان اول را تدریجا فراهم می کند.

0

چکیده

فرهنگ صحیح مصرف، مساله ای چندبعدی است که مهم ترین ابعاد آن فرهنگی، ساختاری، اقتصادی، آموزشی و عملکردی در تناسب و ارتباط مستقیم با ارکان پنجگانه ی مدیران و معلمان، برنامه ریزی ها و کتب درسی، تعامل نهادهای متولی جامعه پذیری، اصول فکری-اخلاقی و رفتاری قرار می گیرد و مستلزم مدیریت توانمند و داشتن برنامه ریزی های خلاقانه ی متناسب با امکانات و فرهنگ های قومی و محلی، همسویی رسانه ملی با آموزه های واقع گرایانه ی خانواده ها به صورت عملگرا می باشد.

آموزش و پرورش به عنوان یکی از متولیان قدرتمند و گسترده می تواند با ایجاد اصلاحات و تغییراتی در ابعاد مختلف خود، الگوی مصرف صحیح را تقویت، ترویج، آموزش، تعمیق و تفهیم نماید. در این راستا اندیشه و رفتار مدیران و معلمان، اجرای اصول مصرف بهینه، تشویق دانش آموزان، کاهش نشریات،کتب و پایه های غیرضروری یا واگذاری آنها حائز اهمیت بسیارند.

0

تعاریفی که از کلمه مدیریت وجود دارد نشان می دهد که ماهیت وجودی آن از کنار هم قرار گرفتن و ترکیب شدن چندین عامل بر مدار هدف یا اهدافی مشخص شکل می گیرد. به این معنا و با رویکردی استراتژیک می توان مدیریت آموزش را بر مبنای ارتباط بین ماموریت و استراتژی سازمان با نیازهای آموزشی نیروی کار حال و آینده تعریف نمود.

چکیده

تعاریفی که از کلمه مدیریت وجود دارد نشان می دهد که ماهیت وجودی آن از کنار هم قرار گرفتن و ترکیب شدن چندین عامل بر مدار هدف یا اهدافی مشخص شکل می گیرد. به این معنا و با رویکردی استراتژیک می توان مدیریت آموزش را بر مبنای ارتباط بین ماموریت و استراتژی سازمان با نیازهای آموزشی نیروی کار حال و آینده تعریف نمود. این رویکرد به سازمان کمک می‌کند تا اطمینان یابد که آیا می‌تواند برنامه‌های کسب و کار آتی خود را در قالب هدفهای مالی، تولیدی، ترکیب فرآورده‌ها، فن‌شناسیها و منابع مورد نیاز بخوبی تعریف و به مرحله اجرا در آورد؟ مبنای نظری این کار، تلفیق عملی نظام آموزش و فرایندهای آن با استراتژیهای راهبردی سازمان است و بر این اساس اگر چه نظام آموزش باید قادر باشد ضمن پاسخگویی به سوالات کلیدی و بررسی شیوه های بهبود عملکرد کیفی کارکنان، با فرصتها و تهدیدات محیطی، هماهنگی مناسب پیدا و ماموریت خود را در شرایط مختلف، منطبق با راهبرد کلی سازمان ایفا نماید ولی باید پذیرفت که بدون انجام مدیریت مناسب که مبنای آن تفکر استراتژیک است امکان برنامه‌ریزی و اجرای متعهدانه وجود نخواهد داشت و طبیعی است آن دسته از برنامه‌هایی که فاقد این مبنا باشند، از اثربخشی لازم برخوردار نبوده و بالطبع تامین کننده اهداف سازمان نیز نخواهند بود. مولفان در این مقاله برآنند است تا ضمن بررسی چگونگی تعامل نظام آموزش کارکنان و استراتژیهای سازمانی، به تشریح مدیریت آموزش و نقش آن در این فرایند بپردازند.

0
فردگرایی، فلسفه‌ای است در مورد زندگی؛ که بر اولویت نیازهای فردی بر نیازهای گروهی، روابط اجتماعی نه چندان منسجم و گرایش به خودمختاری تأکید دارد.[1] در این نظام اعتقادی، جامعه، مجموعه‌ای متشکل از افراد بی‌همتاست؛ که اهداف و علایق خاص خود را دارند و سعی می‌کنند، تا حدودی از زیر نفوذ دیگران بیرون بیایند. این گرایش بر خصیصه‌ی فردی پدیده‌های اجتماعی، تکیه می‌کند؛ که این فقط فردها هستند که می‌اندیشند و عمل می‌کنند و جامعه و گروه‌ها، به خودی خود، هیچ واقعیتی ندارند و چیزی به جز افراد و اشکال ارتباطات و مناسبات میان افراد، نیستند. در واقع فقط انسان‌های منفرد وجود دارند؛ که به مجموع آنها جامعه گفته می‌شود. فردگرایی، فعل و انفعال‌هایی را که میان انسان‌ها صورت می‌گیرد، چیزی واقعی نمی‌داند؛ لکن آنها را قائم به خود انسان‌ها و آثار آنان می‌شمارد. این گرایش، "جامعه " را که حاصل جمع افراد انسانی و نیز همه ارتباطات و تعاملات موجود در میان آنان است، مرکب واقعی و واحد حقیقی نمی‌انگارد. بنابراین، دارای آثار و خواص ویژه‌ای هم نبوده و همه پدیده‌های اجتماعی، قابل تبیین و توجیه‌های روان‌شناختی قلمداد خواهد بود.
0

مقدمه‌

عوامل متعددی می‌توانند احساس فرد را از یک محرک ویژه تحت تاثیر قرار دهند. بطوری که با تغییر این عوامل احساس فرد از یک محرک در شرایط متفاوت ممکن است متفاوت باشد. یا اینکه افراد مختلف در یک شرایط مشترک و در حضور یک محرک مشترک احساسات متفاوتی داشته باشند. گاه این عوامل ممکن است به قدری تاثیرات مناسبی داشته باشند که حس کاملا متفاوتی را در فرد بوجود بیاورند.

به این مثال توجهکنید: با وجود اینکه روی پوست فقط گیرنده‌های حسی سرما و گرما وجود دارد، پس چگونه با حس داغی را تجربه می‌کنیم. در جواب باید گفت اگر شرایطی فراهم شود که طی آن گیرنده‌های سرما و گرما همزمان در روی پوست تحریک شوند، نه حس سرما و نه حس گرما بلکه احساس داغی را در آن قسمت از پوست بوجود خواهند آورد. در اینجا عامل همزمانی عامل مهم است که نوع احساس ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با وجود اینکه گیرنده‌های ویژه سرما و گرما تحریک می‌شوند هیچ کدام از این احساسات بوجود می‌آیند و ما حس دیگری را تجربه می‌کنیم.

0
تعداد صفحات : 18 صفحه

مواد خالص: موادی که از یک نوع ماده درست شده اند.

مخلوط: موادی که از دو یا چند نوع ماده درست شده اند مثل خاک گلدان و آب نمک و....

عنصر: مواد خالصی که از یک نوع اتم ساخته شده باشد.

در طبیعت 90 نوع اتم (عنصر) وجود دارد.

و...

خرید و دانلود - 21000 تومان